توضیحات اجمالی بخشها:
نمایه: پژوهشی جامع درباره حضرتعباس علیهالسلام با بیش از یک صد موضوع و زیر موضوع
کتابخانه: متن چهل و دو جلدکتاب درباره شخصیت حضرت اباالفضلالعباس علیهالسلام
نگارخانه: پنجاه طرح زیبا پیرامون حضرتعباس علیهالسلام به همراه فیلم سرداب مطهر
حکایت: چهل داستان گویا از زندگی و کرامات حضرت
آوا : بیش از هفت ساعت سخنرانی، بیش از شانزده ساعت همخوانی، مولودی، مرثیه، همچنین زیارتنامه صوتی حضرتعباس علیهالسلام
پدر جان – چرا گریه میکنید؟
زمان مطالعه: < 1 دقیقه 1- سند: مداحی حاج منصور ارضی در مسجد ارگ تهران، شب نوزدهم رمضان 1381 ش. روزی حضرت علی علیهالسلام فنون رزم در میدان جنگ را به حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام تعلیم میدادند، حضرت ابوالفضل علیهالسلام یکی از فنها را بسیار ماهرانه و عالی انجام دادند. امام علی علیهالسلام وقتی این هنرها و اجرای ماهرانه فن را نظاره کردند، گریستند. قمر
عمویم عباس را دعوت میکنم
زمان مطالعه: < 1 دقیقه 2- سند: مداحی حاج محمود کریمی در نیمهی شعبان سال 1380 ش. روزی حضرت ابوالفضل علیهالسلام در پشت نخلی پنهان شدند تا حضرت علیاکبر علیهالسلام را از نظر شجاعت امتحان نمایند. حضرت صدایشان را تغییر دادند تا علیاکبر علیهالسلام او را نشناسد و خطاب کردند: میخواهم با تو جنگ کنم، آیا حاضری؟ آقا علیاکبر علیهالسلام فرمودند: بلی با شما جنگ
از سکتهی قلبی نجات یافت
زمان مطالعه: < 1 دقیقه 3- سند: از زبان جناب مرحوم حجةالاسلام و المسلمین داوری که در هیئت محبان قائم قرچک عضو بودند، ایشان فرمودند: من سکته قلبی کرده بودم، دکترهای معالج گفتند: شما 24 ساعت بیشتر وقت ندارید تا با خانوادهی خود وداع کنید. گوید: با زن و بچههایم خیلی گریه کردم تا این که آنها رفتند و من روی تخت بیمارستان تنها ماندم.
نوکری از من زنده کردن مرده از شما
زمان مطالعه: < 1 دقیقه 4- سند: مرحوم حاج اکبر ناظم از مداحان مشهور اهلبیت علیهمالسلام. ایشان فرمودند: دخترم شب تاسوعا مریض بود. من هم به عزاداری حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام رفته بودم. اواسط عزاداری، پسرم به من مراجعه نمود و خبر داد که خواهرم فوت کرده است. به او گفتم: این حرف را با صدای بلند جای دیگری نگو، ممکن است عزاداری حضرت ابوالفضل
به مادرت بگو: دیگر چادرش را خاکی نکند
زمان مطالعه: < 1 دقیقه 5- سید حسن منصوری مداح اهلبیت در هیئت صاحب الزمان در 1 / 12 / 1381 ه ش کرامتی را این گونه نقل کرد: خانمی که پسر مریض صعبالعلاج داشتند، گوید: روزی بعد از ملاقات پسرم از بیمارستان بیرون آمدم و هیئتهای عزاداری را مشاهده کردم. یکی از هیئتها، هیئت عزاداری حضرت قائم علیهالسلام بود. پیش خود گفتم: نه، به
یا اباالفضل – به جان برادرت قسم
زمان مطالعه: 2 دقیقه محضر مبارک خادم اهلبیت علیهمالسلام جناب آقای ربانی. داستان یا کرامتی از مولا و مراد من حضرت اباالفضل العباس علیهالسلام برای من در زمان زایمان خانمم، برای دخترم آنگاه که متولد شد، اتفاق افتاد، برای شما نقل میکنم. به راستی که این اتفاق افتاده و غیر از حقیقت، چیزی نخواهم گفت، که دروغ بستن به مولا و مراد من حضرت