توضیحات اجمالی بخشها:
نمایه: پژوهشی جامع درباره حضرتعباس علیهالسلام با بیش از یک صد موضوع و زیر موضوع
کتابخانه: متن چهل و دو جلدکتاب درباره شخصیت حضرت اباالفضلالعباس علیهالسلام
نگارخانه: پنجاه طرح زیبا پیرامون حضرتعباس علیهالسلام به همراه فیلم سرداب مطهر
حکایت: چهل داستان گویا از زندگی و کرامات حضرت
آوا : بیش از هفت ساعت سخنرانی، بیش از شانزده ساعت همخوانی، مولودی، مرثیه، همچنین زیارتنامه صوتی حضرتعباس علیهالسلام
بهبودی بیماری قلبی
زمان مطالعه: < 1 دقیقه 9- دوست گرامی حجتالاسلام بابایی مازندرانی حفظه الله ساکن قم میفرمود: یکی از دوستان ما که در نوبهار قم ساکن است، مادرش بیمار شد و حالش وخیم گشت. او را به بیمارستان منتقل نمودند. پس از آزمایشات، سونوگرافی، نوار و غیر ذلک که انجام گشت، معلوم شد که دریچههای قلبش بسته شده است، خیلی هم خطری است و باید عمل
نجات از مشکلات قضایی
زمان مطالعه: < 1 دقیقه 10- شوهرم همشیرهی اینجانب جنای آقای علیرضا نجفی عرب حفظه الله که در نیروی انتظامی تهران «پلیس 110»کار میکند، میگفت: روزی تصادف کردم، برای دفاع از خودم در دادگاه وکیل گرفتم. اصولا وکیلها با قضات دادگستری میانهی خوبی ندارند، بالاخره شدیدا مرا جریمه کردند. و بعد درگیر این ماجرا شدم، به حدی که خودم هم خسته شده بودم. لذا متوسل
شفا در مجلس عزاداری
زمان مطالعه: < 1 دقیقه 11- دوست عزیزم جناب آقای محمد امیر معظمی قزوینی میگفت: در ایام هدم قبور ائمهی بقیع علیهمالسلام در هشتم شوال المکرم سال 1423 قمری تصادف کردم و هر دو پایم شکست. بعد از چند روزی چند نفر از رفقا همانند جناب آقای سید علی حائری طبسی، فرزند خطیب توانا حجتالاسلام و المسلمین حاج سید محمد باقر (حسین) حائری طبسی و
نجات از تصادف
زمان مطالعه: < 1 دقیقه 12- دوست گرامی جناب آقای امیر حمزهی دهقانیان نصیری میگفت: ابوی بزرگوارم جناب آقای محمد ولی دهقانیان نصیری حفظه الله با والدهی خودش به عتبات عالیات مشرف میشوند. وقتی در کربلای معلا بودند، والدهی ابوی شبی در عالم رؤیا حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام را میبیند و از آن بزرگوار حوایجی را درخواست میکند، همچنین کسالتش
شفا از تب و لرز
زمان مطالعه: < 1 دقیقه 13- همچنین دوست عزیزم آقای دهقانیان نصیری میگفت: روزی تب و لرزش شدیدی گرفتم، به حدی که نمیتوان توصیف کرد، مانده بودم که چه کنم، چند عدد پتو و لحاف بر روی خود انداختم تا گرمم شود. اما هیچ تأثیری نداشت. داروهایی را مصرف کرده و نکرده، ناگاه یادم آمد که به حضرت اباالفضل علیهالسلام متوسل شوم و شفای خود
شفایی دیگر
زمان مطالعه: < 1 دقیقه 14- اینجانب در سال 1424 قمری کتابخانهی ابوی گرانقدرم را جابهجا میکردم که آن اطاق را بنایی کنیم، بالای پنجره رفتم جهت باز کردن یا بسته بودنش که از همان بالا جفت گرفته و به طرف آخر اطاق پریدم، زیرا دورتادور آن پنجره پر از کتاب و غیر ذلک بود، اما متوجه نبودم که میز آهنی مطالعه والد معظم در