توضیحات اجمالی بخشها:
نمایه: پژوهشی جامع درباره حضرتعباس علیهالسلام با بیش از یک صد موضوع و زیر موضوع
کتابخانه: متن چهل و دو جلدکتاب درباره شخصیت حضرت اباالفضلالعباس علیهالسلام
نگارخانه: پنجاه طرح زیبا پیرامون حضرتعباس علیهالسلام به همراه فیلم سرداب مطهر
حکایت: چهل داستان گویا از زندگی و کرامات حضرت
آوا : بیش از هفت ساعت سخنرانی، بیش از شانزده ساعت همخوانی، مولودی، مرثیه، همچنین زیارتنامه صوتی حضرتعباس علیهالسلام
توسل به قمر بنیهاشم (1)
زمان مطالعه: < 1 دقیقه مرحوم حجتالاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ قوام وشنوهای فرمود: روز جمعهی آخر ماه رمضان خوابیده بودم، در عالم رؤیا دیدم آقای حاج میرزا صادق آقای تبریزی منبر رفته است و روضه حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام میخواند، ولی روضهی ایشان – به اصطلاح اهل منبر – نگرفت و من دو بیت از اشعار که در وصف ایشان سروده شده بود،
قربانی به نام حضرت اباالفضل و بهبودی از ضربهی مغزی
زمان مطالعه: < 1 دقیقه خاطراتی از جناب آقای حسنی: خاطرهی اول: در چند سال قبل – شاید سال 1365 شمسی بود – که در اثر تصادف با ماشین و ضربهی مغزی در بیمارستان نکویی بستری شدم. بعد از به هوش آمدن – بنا به تقاضای خودم – از بیمارستان عازم منزل شدم و در منزل زیرنظر پزشک با تزریق آمپول و سرم به سر
توجه حضرت اباالفضل
زمان مطالعه: < 1 دقیقه خاطرهی دوم: دختری دارم که اکنون معلم بسیار خوب و متدینه است. شاید در سن 7 سالگی از دبستان میآمد که موتورسواری به او میزند، هنگامیکه بنده وارد خیابان محل شدم، دیدم برخی از کسبه طوری به من نگاه میکنند که حالت تعجب داشت. ناگهان یکی از آنها گفت: حاج آقا حسنی! موتورسواری به دخترت زد و او را به
عنایت در عالم رؤیا
زمان مطالعه: < 1 دقیقه خاطرهی سوم: این که بنده مشکلی داشتم که در اثر آن دایم از خدا طلب مرگ مینمودم. شبی با ناراحتی زیاد خوابیدم. در عالم رؤیا دیدم در کنار دیوار رودخانهای نشستهام، ناگهان دیدم دو مرد سیاهپوش که لباس مشکی و سرتاسری یقه گرد پوشیدهاند و دامن لباس تا روی پا بود. صورت آن دو بزرگوار به طرف بنده نبود. یک
لعن چهار ضرب و عنایت حضرت اباالفضل
زمان مطالعه: < 1 دقیقه خاطرهی چهارم: در تهران بودم و هنوز به قم نیامده بودم، لعن چهار ضرب را در بالای بام منزل در خیابان صفاری انجام دادم. شب خواب دیدم، داخل مسجدی هستم که منبری در کنار آن میباشد. آقا حضرت اباالفضل العباس علیهالسلام بالای منبر نشستهاند و حولهای دور تا دورش دارند و من مرتب دور منبر میگشتم تا دستهای حضرت را
زبان حال حضرت امام حسین به حضرت اباالفضل
زمان مطالعه: < 1 دقیقه پشتم از بار غم عشق تو گردیده دوتا میزنم بوسه به بازوی تو ای دست خدا! دست من بر کمر و دست تو بر روی زمین غم بیدستی تو کشته مرا جان اخا قامت سرو تو ای یارنشین در دل خاک تا زنم تکیه به بازوی تو «روحی فداک« وای به حال دل مادر غم دیدهی تو گر ببیند زجفا