جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

توضیحات اجمالی بخش‌ها:

نمایه: پژوهشی جامع درباره حضرت‌عباس علیه‌السلام با بیش از یک صد موضوع و زیر موضوع

کتابخانه: متن چهل و دو جلد‌کتاب درباره شخصیت حضرت اباالفضل‌العباس علیه‌السلام

نگارخانه: پنجاه طرح زیبا پیرامون حضرت‌عباس علیه‌السلام به همراه فیلم سرداب مطهر

حکایت: چهل داستان گویا از زندگی و کرامات حضرت

آوا : بیش از هفت ساعت سخنرانی، بیش از شانزده ساعت هم‌خوانی، مولودی، مرثیه، همچنین زیارت‌نامه صوتی حضرت‌عباس علیه‌السلام

گره ‏گشا

زمان مطالعه: < 1 دقیقه گره‏گشایی اباالفضل مظهر حی ودود همان که در لشگر حسین عزادار بود به راه مولای خود جان به خدایش سپرد نقش محبت خود میان دل‏ها نمود

ادامه مطلب »

از خرج در راه امام حسین، برکت دیده‏اند

زمان مطالعه: < 1 دقیقه مرحوم مجاب دندان‏ساز می‏گفت: سال‏هایی که در بمبئی بودم، تجار هند سهمی مخصوص امام حسین علیه‏السلام می‏کردند. چرا که آنها در راه امام حسین علیه‏السلام خرج کرده‏اند و برکت دیده‏اند. وی می‏گفت: وقتی عاشورا فرامی‏رسد، می‏آیند شکر و یخ تدارک می‏بینند و شربت و پالوده درست می‏کنند و چون شیعیان آن‏ها را نجس می‏دانند، به مبلغ گزافی از خود شیعیان

ادامه مطلب »

آیا امید نجات از زندان را داری؟

زمان مطالعه: < 1 دقیقه حاج زایر از شاعران معروف عراق می‏باشد. وی از طرف حکومت وقت به خاطر قضیه‏ای، محکوم به دو سال زندان شد. پس از گذشت چهار ماه در زندان ماندنش زندانیان به او گفتند: آیا امید نجات از زندان را داری؟ در نزدیکی مرحوم حاج زایر – یکی از افراد باایمان و بااخلاص بود – در جواب گفت – و با

ادامه مطلب »

وعده‏ی آب

زمان مطالعه: < 1 دقیقه ای مشک! تو لااقل وفاداری کن‏ من دست ندارم، تو مرا یاری کن‏ من وعده‏ی آب تو به اصغر دادم‏ یک جرعه برای او نگهداری کن‏ ای مشک! نگاه کن به بالای سرم‏ زهراست نشسته، آبروداری کن‏

ادامه مطلب »

رنگ از رخ بابا پریده

زمان مطالعه: < 1 دقیقه ای کودکان! رنگ از رخ بابا پریده‏ سقا کنار علقمه در خون تپیده‏ دست علمدار حسین از تن جدا شد هم با عمود آهنین فرقش دو تا شد گویید به طفلان دگر سقا ندارید در غربت بابا سرشک از دیده بارید

ادامه مطلب »

خورشید کنار علقمه

زمان مطالعه: < 1 دقیقه آن نخل به خون تپیده را می‏بوسید آن مشک زهم دریده را می‏بوسید خورشید کنار علقمه خم شده بود دستان زتن بریده را می‏بوسید تا العطش سکینه بی‏تابش کرد زد مشک، درون شط و پر آبش کرد آبی که امید تشنگان بود به مشک‏ تیری بجهید و نقش بر آبش کرد او غربت آفتاب را حس می‏کرد در حادثه التهاب

ادامه مطلب »