توضیحات اجمالی بخشها:
نمایه: پژوهشی جامع درباره حضرتعباس علیهالسلام با بیش از یک صد موضوع و زیر موضوع
کتابخانه: متن چهل و دو جلدکتاب درباره شخصیت حضرت اباالفضلالعباس علیهالسلام
نگارخانه: پنجاه طرح زیبا پیرامون حضرتعباس علیهالسلام به همراه فیلم سرداب مطهر
حکایت: چهل داستان گویا از زندگی و کرامات حضرت
آوا : بیش از هفت ساعت سخنرانی، بیش از شانزده ساعت همخوانی، مولودی، مرثیه، همچنین زیارتنامه صوتی حضرتعباس علیهالسلام
خطبه حضرت اباالفضل العباس در مکه مکرمه
زمان مطالعه: 4 دقیقه روز هشتم ذیحجة الحرام (یوم الترویه) سال شصت هجری قمری، زمانی که حجاج بیت الله الحرام عازم سرزمین عرفات بودند، یزید بن معاویه نیروهایی را – در حالی که سلاح در زیر احرام بسته بودند – گماشته بود تا امام حسین علیهالسلام را در خانهی خدا به قتل برسانند که این عمل، هتک حرم الهی را هم دربر داشت. یاران
خطبهی غرا در اشعار زیبا
زمان مطالعه: 2 دقیقه حرم هشت ذیحجه در سال شصت به حجاج شوری دگر داد دست در اطراف کعبه نگاه همه به ماه رخ یوسف فاطمه بنیهاشم اطراف او گشته جمع زهر سو چو پروانه بر گرد شمع گروهی به نیرنگ و تزویرها نهان زیر احرام شمشیرها بر آن سر که تا از طریق خلاف بریزند خون ورا در طواف در آن حال عباس،
شخصیت والای حضرت اباالفضل از نگاه دیگر
زمان مطالعه: < 1 دقیقه محدث ارجمند شیخ عباس قمی رحمه الله در کتاب «تحفة الأحباب» در مورد شخصیت والای حضرت ابوالفضل علیهالسلام مینویسد: اکبر اولاد أمالبنین علیهاالسلام و پسر چهارم امیرالمؤمنین علیهالسلام. کنیتش ابوالفضل و ملقب به سقاء و صاحب لوای امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا بود. چنان جمال دلآرا و طلعت زیبا داشت که او را ماه بنیهاشم میگفتند، و چندان جسیم
مادر عباس زهرای علی است
زمان مطالعه: 2 دقیقه سالیانی بود خالی قاب دل تا بجویم دلبری را باب دل دلبری زیبارخ و قامت بلند طرهی گیسوی او همچون کمند چشم مستش کاسهی جام دلم با نگاهش پر شود کام دلم مستیام با دیدنش افزون شود بیخدایی از دلم بیرون شود تا که پیش خلق من کم آورم نام او آرم سرم بالا برم با خودم گفتم اگر جویم
دو بال بهشتی
زمان مطالعه: < 1 دقیقه وقتی به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خبر دادند که جعفر بن ابیطالب علیهماالسلام در جنگ موته به وضع عجیبی کشته شده است؛ بدین صورت که اول کفار دو دستش را از بدن جدا کردند و بعد هم شهیدش کردند. پیامبر صلی الله علیه و آله گریه کرد. وقتی به خانه آمد، دید که دختر جعفر هم گریه
اسیر یوسف زهرا
زمان مطالعه: < 1 دقیقه هزار بار گر افتد به خاک پای تو دستم هنوز از تو و از هدیهی کمم خجل استم چنان به عشق تو گشتم اسیر، یوسف زهرا که مشتبه شده بر خلق، من حسین پرستم به ساقی و می و جام و بهشت و حور چه حاجت که من زصبح ولادت به یاد چشم تو مستم ببخش گر که برادر زدم