توضیحات اجمالی بخشها:
نمایه: پژوهشی جامع درباره حضرتعباس علیهالسلام با بیش از یک صد موضوع و زیر موضوع
کتابخانه: متن چهل و دو جلدکتاب درباره شخصیت حضرت اباالفضلالعباس علیهالسلام
نگارخانه: پنجاه طرح زیبا پیرامون حضرتعباس علیهالسلام به همراه فیلم سرداب مطهر
حکایت: چهل داستان گویا از زندگی و کرامات حضرت
آوا : بیش از هفت ساعت سخنرانی، بیش از شانزده ساعت همخوانی، مولودی، مرثیه، همچنین زیارتنامه صوتی حضرتعباس علیهالسلام
بچه ارمنی
زمان مطالعه: < 1 دقیقه در یکی از تاسوعاها یکی از هیئتهای اصفهان به محل جلفای اصفهان، که ارمنیها منزل دارند، میروند. یکی از عزادارها کنار دیوار مشغول عزاداری و گریه و توسل به حضرت ابوالفضل العباس (علیهالسلام) میشود. ناگاه میبیند که در خانهای باز شد و یک مرد ارمنی بیرون آمد. از وضع عزاداری و گریه و زاری مردم و تعجب میکند، و میگوید:
خرید گوسفند
زمان مطالعه: < 1 دقیقه مینویسد: یکی از چوپانهای شیرازی میگفت: هر سال دهه اول محرم یک زنی که سر و رویش به مسلمانی نمیخورد، میآمد و یک گوسفند بزرگ و چاق از من خریداری میکرد و از لحاظ قیمت هیچگونه صحبتی نداشت. چند سال برنامه ادامه پیدا کرد اسباب کنجکاوی فراهم شد. از او سئوال کردم. جواب داد: گوسفند را برای عزاداری حضرت اباالفضل
روا شدن حاجت مسیحی، در پرتو توسل به حضرت ابوالفضل العباس
زمان مطالعه: < 1 دقیقه مرحوم دانشمند محقق آقای شیخ محمد باقر ملبوبی در کتاب «الوقایع و الحوادث» نقل میکند: مداح مخلصی را دیدم، میگفت: در تهران سوار بر تاکسی شدم تا به مجلس سوگواری برای مداحی بروم. وقتی به مقصد رسیدم و کرایه را از جیبم درآوردم تا به راننده تاکسی بدهم، نگرفت. علت را پرسیدم. گفت: من عهد کردهام از خدمتگزاران حضرت عباس
ابوالفضل را ضامن قرار بده
زمان مطالعه: 2 دقیقه جناب آقای مشهدی نجات بیگدلو ساکن قم نقل میکند: سی و نه سال پیش در روستای محمد خلج از توابع خدابنده زنجان شخصی به نام احمد مداح این کرامت را از حضرت عباس (علیهالسلام) نقل کرد: که شخص ارمنی در شهرستان رشت مهمان مسلمانی میشود. شب مرد ارمنی استراحت نمیکند. وقتی مرد مسلمان از ایشان میپرسد: چرا نمیخوابی؟ ارمنی میگوید:
روضهخوانی تاجر مسیحی
زمان مطالعه: 2 دقیقه مؤمنی در راه برگشتن از زیارت غدیریه از نجف به سوی کربلا سال 1330 چنین حکایت کرد: در راه (عشقآباد) و (تازه شهر) که اوائل خاک روسیه است در کشتی هم سفر یک تاجر مسیحی شدم، مردی بود مؤدب و باوقار، نوکری مسلمان داشت، مرا مهمان خود کرد و پذیرایی مرا به نوکر مسلمان محول نمود، و خودش برای اینکه
چرا من تا به حال حضرت عباس را نشناختم
زمان مطالعه: < 1 دقیقه روز دوازدهم ماه محرم الحرام 1424 قمری آقای رحیم رسولی اهل و ساکن قریه بایرام از توابع شهرستان اسکو از عنایات حضرت ابوالفضل نقل میکند: تقریبا سالهای 76 یا 74 از شهرستان دزفول به ماشین، بار تره بار زده بودم و عازم تهران بودم. مسیر اهواز به خرمآباد را طی کردم در مسیر راه به گردنهای به نام تنگ فنی