توضیحات اجمالی بخشها:
نمایه: پژوهشی جامع درباره حضرتعباس علیهالسلام با بیش از یک صد موضوع و زیر موضوع
کتابخانه: متن چهل و دو جلدکتاب درباره شخصیت حضرت اباالفضلالعباس علیهالسلام
نگارخانه: پنجاه طرح زیبا پیرامون حضرتعباس علیهالسلام به همراه فیلم سرداب مطهر
حکایت: چهل داستان گویا از زندگی و کرامات حضرت
آوا : بیش از هفت ساعت سخنرانی، بیش از شانزده ساعت همخوانی، مولودی، مرثیه، همچنین زیارتنامه صوتی حضرتعباس علیهالسلام
شفای فلج
زمان مطالعه: 2 دقیقه عالم جلیلالقدر شیخ حسن، فرزند علامه شیخ محسن، از نوادگان صاحب جواهر «قدس سره» از حاج منشید بن سلمان، از اهل فلاحه که شخصی عارف و بصیر و مورد اعتماد بوده و خود این کرامت را مشاهده کرده بود، نقل میکند که گفت: مردی از طایفهی «براجعه» در خرمشهر، به نام «مخیلف«، به مرضی در پا دچار شد که همهی
شفای درد بیدرمان
زمان مطالعه: 3 دقیقه من در اوایل ذیالقعدهی سال 1351 هجری قمری ازدواج کردم و بعد از گذشت یک هفته، به زکام و تب گرفتار شدم. برای معالجه نزد اطبای نجف رفتم، اما اقدامات آنان سودمند واقع نشد و بیماری شدت گرفت. در اول جمادیالاولی سال 1353 هجری قمری به کوفه رفتم و تا ماه رجب آنجا ماندم، در حالیکه هنوز تب قطع نشده
سلام بر تو ای خادم عباس
زمان مطالعه: 2 دقیقه مؤلف کتاب الوقایع (صفحهی 36) از آیةالله العظمی حاج میرزا حسن شیرازی (متوفی سنهی 1312 ق) نقل کرده که فرمود: من از سامرا برای زیارت حسین بن علی علیهالسلام رهسپار شدم. در بین راه به منزل یک نفر رئیس قبیله وارد شدم. ضمن پذیرایی زنی پیش من آمد و گفت: «السلام علیک یا خادم العباس«، درود بر تو ای خادم
شفای طفل بیمار
زمان مطالعه: < 1 دقیقه سید جلیل، آقای حاج سید محمدعلی ضوابطی نقل کرد که: به اتفاق خانواده و فرزندزادهام به زیارت عتبات عالیات مشرف شدم. نوهی چهار سالهام، که با ما همراه بود، بیمار شد و به تدریج حال او وخیم شده به حال بیهوشی افتاد. دکتر حافظ الصحه را به بالین وی آوردیم. پس از معاینه نسخهای نوشت و به دست ما داد
نابینایی که همه او را میشناختند شفا یافت
زمان مطالعه: < 1 دقیقه شیخ و عالم جلیلالقدر، آقا شیخ مهدی کرمانشاهی حکایت کرد: یک مرد کاسب کوری بود که در بازار بین الحرمین دکان داشت و همه او را میشناختند. تا یاد داشتیم، او را نابینا دیده بودیم. یک روز در مقبرهی وابسته به خودمان، که در رواق پائین پای بارگاه حسینی علیهالسلام میباشد، خوابیده بودم و چون هوا کمی گرم بود لای
عبور از قرنطینه
زمان مطالعه: < 1 دقیقه علامه شیخ محمدباقر، نویسندهی «کبریت احمر» مینویسد: زمانی که در نجف بودم، وبا و طاعون شیوع یافته بود و مردم میمردند. ناچار شدم از نجف خارج شوم. شوق زیارت حضرت سیدالشهداء ابوعبدالله الحسین علیهالسلام و برادرش حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام مرا بیتاب نموده بود ولی قرنطینه مانع از تشرف به آستان آن حضرت بود و عبور امکان نداشت. مع ذلک