جناب حجة الاسلام آقای سید محمد موسوی زنجانی در روز 14 ماه صفر المظفر سال 1413 هـ ق، به نقل از دو نفر جوان، گفت:
شخصی به نام دکتر محمد…، که مدت سی سال است در آمریکا زندگی میکند، دو هفته پیش به تهران آمده گوسفندی را به نام حضرت ابوالفضل علیهالسلام قربانی نمود و گوشت آن را بین شیعیان تقسیم کرد و مجددا به آمریکا برگشت. از دکتر پرسیدند: شما که این مدت طولانی در خارج بودید، چگونه به تهران آمدید و دست به این کار زدید و بعد هم عجولانه اقدام به بازگشت کردید؟! گفت: روزی در واشنگتن با ماشینم در حرکت بودم، یک دفعه متوجه شدم دختر بچهای به طرف ماشینم دوید. با توجه کامل فریاد کشیدم یا حضرت ابوالفضل علیهالسلام و ماشین با یک ترمز سرجایش میخکوب شد.
پیش از اینکه از ماشین پیاده بشوم، همهاش مضطرب و در فکر بودم و با خود میگفتم: وای، خانه خراب شدم! بیچاره شدم! زیرا قانون تصادفات در آمریکا بسیار سخت است ولی بعد که پایین آمدم و پای دختر بچه را، که زیر ماشین رفته بود، گرفته و کشیدم، بلند شد و دیدم هیچ صدمهای ندیده است. اینجا بود که فهمیدم از برکت توجه حضرت ابوالفضل علیهالسلام بوده که دختر بچه صحیح و سالم مانده است.
لذا یک قربانی نذر کردم و چون در آمریکا کسی که قابلیت مصرف گوشت نذری را داشته باشد به نظرم نرسید، لذا به ایران آمدم و قربانی را به نام حضرت عباس علیهالسلام ذبح کرده به دوستان و علاقمندان آن حضرت تقسیم و تقدیم نمودم و اینک نیز به آمریکا باز میگردم.