حجة الاسلام و المسلمین جناب آقای سید محمود حسنی طباطبائی بروجردی مینویسد: از رانندهای شنیدم. او میگفت: یکی از شبها که از جاده هراز عازم شمال بودم هنگامی که اتوبوس را از گردنهای بالا میبردم، ناخودآگاه خوابم برد.
وضع جاده، به این ترتیب بود که بعد از صعود بر بالای گردنه جاده شیب پیدا میکرد و درست مقابل سرازیری گردنه، درهی بسیار گودی وجود داشت که باید وسیلهی نقلیهای که از بلندی سرازیر میشد، در انتهای سرازیری کاملا گردش به چپ کند و الا در دره سقوط میکرد.
رانندهی مزبور میگفت: من که به خواب رفته بودم، صدای «یا اباالفضل» مسافرین مرا از خواب بیدار کرد، تا چشم باز کردم دستی بزرگ را دیدم که گویا زیر اتوبوس رفت و اتوبوس را بلند کرد و پایین دره سالم بر زمین گذاشت!
وی قسم یاد میکرد که حتی شیشههای اتوبوس هم در آن پایین دره سالم بودند!
جمعیت، با سلام و صلوات از عنایات قمر بنیهاشم علیهالسلام استقبال کرده و هر یک با زبانی از حضرت تشکر میکرد. مسافرین با ماشینهای مختلف از آنجا به سوی مقصدشان حرکت کردند و ما پس از دو روز ماشین را با وسایل مختلف بالا آوردیم.