جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

همسرم گفت: یا اباالفضل

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

جناب آقای سید رضا رضایی گفتند:

یک نفر ارمنی به نام لاهوتی در تهران بود که 3 عدد ماشین لیلانداف داشت و جلوی هر کدام از ماشینها نوشته بود: شرکت با ابوالفضل العباس علیه‏السلام. در یکی از مسافرتها من با او هم سرویس بودم.

پرسیدم علت چیست که شما خود را در این ماشینها با حضرت قمر منیر بنی‏هاشم علیه‏السلام شرکت کرده‏اید؟

گفت: من در سال 1319 شمسی با ماشین کرام که تازه به ایران

آمده بود، عازم زاهدان بودم و زن و بچه را نیز برای تفریح با خود به آن شهر می‏بردم. در گردنه‏ای، ترمز ماشین بریده شد و به دنبال آن در سر یک پیچ، کنترل ماشین در شرف سقوط بود، یک دفعه همسرم گفت: یا ابوالفضل علیه‏السلام! و ماشین میخکوب شد.

پس از آنکه از مرگ نجات پیدا کردیم، به زنم گفتم: این، اسم چه کسی بود که شما صدا زدید؟ گفت: وقتی که ما در تهران بودیم، یک روز در خانه‏ی اجاره‏ای مشغول لباس شستن بودم که بچه‏ی صاحبخانه در حوض افتاد زن صاحبخانه، که مادر بچه باشد گفت: یا ابوالفضل علیه‏السلام! من این اسم را نخستین بار از او شنیدم، و دیگر چیزی نمی‏دانم. زمانی که من این حرف را شنیدم، تکان خوردم و چندی بعد که عبورم به مشهد مقدس افتاد نزد یکی از علمای مشهد – گویا آیت الله سبزواری بود – رفته و به دست مبارک ایشان مسلمان شدم. سپس مرا به بیمارستان امام رضا علیه‏السلام شریک کرده‏ام و خود من هم، با وجود اینکه هنوز ارامنه به همان نام اول صدایم می‏زنند، مسلمانم و این سیاست کار ماست.