جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

قطع آب و سقایت عباس

زمان مطالعه: 4 دقیقه

یک روز بیشتر از توقف کاروان حسینی در سرزمین کربلا نگذشته بود که عمر بن سعد با لشگری در حدود چهار هزار نفر به آن سرزمین وارد گردید و بلافاصله با حر، که همراه امام حسین تا کربلا آمده بود ملاقات و مذاکراتی انجام داد و در نتیجه عمر بن سعد در جریان امر قرار گرفت عمر سعد قبل از هر چیز تمایل زیادی داشت که با حسین بن (ع) ملاقاتی بنماید و از نیات حضرت آگاه گردد و طبق همین نظریه با استجازه قبلی خدمت سیدالشهدا رسید.

امام حسین (ع) به عمرسعد اظهار داشتند: با هیچکس سر جنگ و ستیز نداریم. به دعوت کوفیان از مکه خارج شدیم و اکنون که اهالی کوفه دگرگونی عقیده یافته‏اند ما هم

مراجعت می‏کنیم.

عمرسعد که با شنیدن فرمایشات امام دچار وضع خاص شده بود بر آن شد که از هرگونه عمل حادی خودداری نماید و جریان را به اطلاع ابن‏زیاد والی کوفه برساند. به این جهت مراتب را وسیله نامه‏ای برای او اعلام داشت. ابن‏زیاد که پیروزی بر سیدالشهدا را مقدمه ارتقاء مقامی برای خود می‏دانست به عمر بن سعد نوشت: با رسیدن این نامه بیعت یزید را از حسین بخواه اگر پذیرفت و آن را گردن نهاد جریان را گزارش نما ولی اگر خودداری و امتناع کرد آب را به روی آنها ببند.

عمر بن سعد که خود او نیز انتظار مقام بالاتری را داشت بلافاصله قریب پانصد نفر از لشگریان را مأمور نمود که کلیه شعب فرات را در اختیار بگیرند و از نزدیک شدن یاران حسین «ع» برای استفاده از آب جلوگیری نمایند و هر کس قصد آب را نمود با شمشیر دورش سازند.

چون این کار انجام گرفت و یاران سیدالشهداء از برداشتن آب محروم شدند یکی از سپاهیان عمرسعد در حالی که

حضرت را مورد خطاب قرار داده بود فریاد برآورد. ای حسین آیا فرات را می‏بینی، آیا امواج آب را مشاهده می‏کنی به خدا قسم یک قطره از آن در اختیار تو قرار نخواهد گرفت آنقدر از آبی دچار مضیقه خواهی شد تا از تشنگی به هلاکت رسی.

چون این جریان در روز هفتم محرم انجام پذیرفت لذا از روز هفتم تا روز عاشورا یعنی روز دهم آب به روی حسین و صحابه بسته گردید و با این ترتیب مدت چهار روز (با احتساب روز هفتم) اهل حرم دچار بی‏آبی بودند و زنان و کودکان از آن محروم.

حضرت ابوالفضل (ع) که مسئولیت خاصی در کاروان داشت اکنون نیز با توقف و اقامت در کربلا این مسئولیت کماکان برعهده‏اش بود لذا برای تهیه آب و رفع عطش از اهل حرم، به فکر چاره افتاد مضافا اینکه حضرت عباس (ع) اصولا دارای کنیه سقایت بود و این عنوان، او را برای آوردن آب بیش از پیش مجبور و دادار می‏نمود زیرا هر کس برای رفع تشنگی آب می‏خواست و هر کودکی که با لبان و زبان خشکیده احتیاج به آب پیدا می‏کرد به عباس (ع) روی

می‏آورد…

عباس (ع) کسی نبود که این جریانات را تحمل کند و از او آب بخواهند ولی او اعتنائی نکند. غیرت، حمیت قمر بنی‏هاشم اجازه نمی‏داد که در مقابل صدای العطش نوادگان پیامبر و به هلاکت افتادن کودکان از بی‏آبی، خاموش بنشیند و دست روی دست بگذارد، خیر، عباس چنین کسی نبود. او نواده خاتم النبیین، فرزند برومند علی بود و نمی‏توانست ساکت باشد و آرام گیرد ولی اهل حرم در آرزوی یک قطره باشند… آب را از دور یا نزدیک مشاهده کنند و با دیدن آن درد تشنگی را دو چندان احساس نمایند. خیر عباس در این قبیل موارد صبر و حوصله نداشت و عنوان سقایت را فراموش نمی‏کرد.

حضرت ابوالفضل از روز هفتم که عمرسعد به بستن آب مبادرت نمود تا روز عاشورا که به شهادت نائل آمد چندین بار برای آوردن آب از شریعه فرات اقدام لازمه را مبذول فرمود.

درباره این امر که اصولا در عرض این مدت چند مرتبه آب به خیمه‏ها رسیده اختلاف‏نظر و اختلاف روایت وجود

دارد. بعضی چهار مرتبه – عده 3 مرتبه و تعدادی نیز دفعات آن را بیشتر یا کمتر ذکر کرده‏اند. با بررسی که در این مورد به عمل آمده و با مطالعه روایات مختلف، هم سه بار آوردن صحیح است و هم چهار مرتبه. زیرا آن عده‏ای که سه بار ذکر نموده‏اند مرتبه چهارم را در روز عاشورا که به شهادت حضرت عباس منجر گردید و آب مشک با خوردن تیر بر زمین ریخت جزو تعداد آوردن آب محسوب ننموده‏اند و در مقابل عده دیگر عمل قمر بنی‏هاشم را درآوردن آب که فوقا به آن اشاره شد منظور نموده و لذا تعداد آن را چهار بار ذکر کرده‏اند و با این ترتیب و با شرحی که داده شد ملاحظه می‏گردد که اختلاف درباره تعداد دفعاتی که برای آوردن آب اقدام گردیده از یک تفاوت جزئی و محاسبه‏ای ناشی می‏شود.

اولین مرتبه که حضرت ابوالفضل (ع) پس از قطع شدن آب و تشنه ماندن اهل خیام جهت آوردن آب اقدام فرمود به روایتی روز هفتم بود که آن حضرت به اتفاق تعدادی از همراهان به طرف فرات حرکت کردند. لشگریان عمر بن سعد که دستور ممانعت و جلوگیری داشتند راه را بر

آنها سد کرده و عبور را غیرممکن ساختند ولی عباس (ع) چنان غضبناک و بی‏مهابا بر آنها حمله برد و چنان سریع اقدام کرد که سربازان از مشاهده قامت رشید و چهره درهم گرفته وی، دچار وحشت شده و راه عبور را باز گذاردند و قمر بنی‏هاشم و همراهان به تحصیل آب موفق گردیدند.

عجیب‏ترین، عبرت‏انگیزترین و شگفت‏آورترین مراحل سقایت عباس (ع) آخرین مرتبه بود که در روز عاشورا با وضعی غیرقابل توصیف به آن مبادرت کرد و پر حادثه‏ترین وقایع را در صفحات تاریخ بر جای گذارد که به امید خدا در فصل مربوط به شهادت آن حضرت مشروحا بدان اشاره خواهیم کرد.