جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

زندگانی زناشوئی و خانوادگی

زمان مطالعه: 7 دقیقه

اگر به زندگانی افراد موفق در اجتماع و سر پیشرفت آنها دقیقانه نظر بیفکنیم و بررسی کاملی درباره آن به عمل آوریم این نکته مسلم می‏گردد که یکی از مهمترین دلائل آن، برخورداری از یک زندگانی مرفه داخلی که آن هم از داشتن همسری شایسته سرچشمه می‏گیرد بوده است. در کلیه جوامع بشری و در کلیه روشهای اجتماعی همواره همسری دانا و فهمیده از محکمترین و اساسی‏ترین پایه‏های پیشرفت افراد بوده و می‏باشد زیرا وقتی مرد، بانوئی عاقل و دانشمند را در کنار خود ببیند و از یک زندگانی داخلی و خانوادگی مرتب و مرفهی بهر‏مند گردد بدون چون و چرا در امور خارج از منزل و مسئولیتی که به عهده دارد با

خیال راحت‏تر – مصمم‏تر و با تیزبینی بیشتر وظایف مربوطه را با انجام خواهد رسانید و در اثر آن نتایج مطلوب‏تری بدست خواهد آورد. زندگانی مرفه و مرتب را نباید صرفا در اثر ثروت و مکنت دانست و تصور نمود هر کس از نظر مادی مقام بالاتری دارد به همان نسبت از رفاهیت زیادتری برخوردار است؟ خیر، به هیچ وجه این طور نیست.

بلکه شرط اصلی داشتن محیط گرم و صمیمانه خانوادگی، توافق و تناسب افق فکری و اصالت و نجابت می‏باشد که طرفین با درایت و کیاست کامل، و با روش واقع بینانه زندگانی مشترک خود را ادامه می‏دهند. و شخصی که از چنین محیط خانوادگی برخوردار باشد مسلما وظایف اجتماعی خود را بوجه بهتری انجام داده و در هدفهای زندگانی به پیشرفتهای شگرفی نائل می‏گردد و این موضوع به هیچ گونه تشریح و تفسیری احتیاج ندارد. زیرا بحثی است که همه به آن، آگاهی کامل داشته و زندگانی روزمره و صفحات تاریخ چه از نظر شخصیتهای مذهبی و چه از نظر رجال سیاسی و بزرگان گیتی نمونه‏های بارزی را در اختیار ما قرار می‏دهد

مثلا این نکته مورد اتفاق همه می‏باشد که در صدر اسلام و در اوائل بعثت و پیشرفتهای بعدی دین مبین، وجود حضرت خدیجه (ع) همسر گرامی خاتم النبیین تا چه حد مؤثر بوده است. شما مطمئن باشید که اگر آن محیط گرم خانوادگی و داخل و آن صفا و یگانگی که حضرت خدیجه برای محمد امین ایجاد کرده بود وجود نداشت و پیامبر عزیز از نظر داخلی رفاهیت پیدا نمی‏کرد بدون شک پیشرفت اولیه اسلام و تبلیغ ختم ادیان با مشکلاتهای زیادتری برخورد می‏نمود. اکثر مورخین نوشته‏اند ثروت خدیجه (ع) یکی از وسائل پیشرفت اسلام بوده است. البته منکر این نمی‏توان شد و محققا دارائی نخستین همسر حضرت محمد (ص) در امر توسعه و اشاعه دین مبین اسلام دخالت انکارناپذیر داشته است ولی موضوعی که از ثروت حضرت خدیجه بالاتر و در ترقی اسلام مؤثرتر بوده رفاهیت زندگی و آرامش خیال می‏باشد که حضرت خدیجه (ع) برای شوهر عالیقدر خود فراهم می‏ساخت و از تمام اینها گذشته تأئید کامل و تشویق فناناپذیری بود که خدیجه از دین محمد امین معمول داشت

از همان دقیقه اول که حضرت رسول از غار حراء مراجعت نمودند و برای اولین بار رسالت خطیر خود را با همسر خود بازگو نمودند خدیجه بدون هیچ گونه تأمل و یا بحثی ایمان آورد و او را تأیید کرد و با این ترتیب عنوان افتخار اولین فرد ایمان آورنده را به خود اختصاص داد. و شما خواننده عزیز و گرامی تصدیق خواهید فرمود که اگر برخلاف روش فوق‏الذکر، خاتم النبیین با عدم موافقت و یا عدم ایمان خدیجه (ع) مواجه می‏گردید چه اثر روحی بر وجود آن حضرت بر جای می‏گذارد و اگر حضرت محمد در اوائل امر که با شدیدترین و خطرناکترین مخالفتها روبرو بودند وقتی به خانه مراجعت می‏کردند با مخالفت و یا ترشروئی همسر خود مواجه می‏گردید آیا کار رسالت سخت‏تر نمی‏گردید؟ ولی روش خدیجه به نحوی بود که وقتی منجی عالم بشریت با یک دنیا خستگی روحی و جسمی که از ضدیت کفار و کارشکنیهای روسای قبایل سرچشمه می‏گرفت پا به داخل منزل می‏گذاردند خود را در دنیائی دیگر مشاهده می‏فرمودند. همه گونه وسائل راحتی فراهم بود. خدیجه

با خوشروئی کامل از آن حضرت استقبال می‏کرد و با کلماتی شیرین و مؤثر پیامبر را در پایداری تأئید و تأکید می‏نمود و با این نحوه عمل خاتم النبیین را برای ادامه تبلیغ و مقاومت در مقابل مخالفین آماده‏تر می‏کرد و با این ترتیب می‏بینیم رویه‏ی حقیقت بینانه و بینش کاملی که خدیجه (ع) در پیش گرفت تا چه اندازه در پیشرفت اسلام اثر کامل بر جای گذارده است.

هر چند از مرحله و اصل موضوع که بحث در زندگانی حضرت عباس (ع) بود دور افتادیم ولی ذکر مراتب فوق لازم و ضروری بود. در هر حال قمر بنی‏هاشم نیز که از خاندان رسالت بود و از تأثیر همسر نیکو در زندگانی آگاهی کامل داشت در این راه با روش واقع بینانه گام برداشت البته حضرت ابوالفضل با شخصیتی که از نظر فردی و از نظر خانوادگی داشتند و با امتیازی که از نظر جسمانی و قیافه و اندام و همچنین از جهت تعلیم و تربیت دارا بودند مورد توجه بسیاری از خانواده‏های بزرگ عربستان قرار داشتند و اکثر قبائل دامادی او را افتخار و فوزی عظیم برای خود

می‏شمردند ولی خود این امر حالت ترددی ایجاد کرده بود زیرا انتخاب همسری شایسته از بین این همه قبائل که هر یک نیز به فضائل و مکارم اخلاقی متصف بودند کار ساده‏ای به نظر نمی‏رسید و به همین جهت مطالعه دقیق و عمیقانه در این مورد به عمل آمد و امتیاز اخلاقی و ایمانی هر یک از آنها تحت مداقه قرار گرفت تا بالاخره این افتخار نصیب (لبابه) دختر عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب که از خانواده قریش بود گردید.

عبدالله بن عباس پدر لبابه که به «ابن‏عباس» معروف می‏باشد از دانشمندان و علمای عصر خود و از بزرگترین راویان اخبار محسوب می‏گردد و خود لبابه که به همسری یکی از شجاع‏ترین و با شخصیت‏ترین خانواده وحی مفتخر شد از خانواده قریش و از اصالت و نجابت، آموزش و پرورش به حد کامل برخوردار بود و بهترین دلیل بر این امر، همان انتخاب وی برای قمر بنی‏هاشم می‏باشد.

زناشوئی حضرت اباالفضل در زمان حیات پدر بزرگوارش انجام نگرفت و در اوائل خلافت حضرت

امام حسن (ع) صورت عمل پذیرفت و سن آن حضرت در موقع ازدواج تقریبا 17 سال بوده است. اینکه کلمه تقریبا درباره سن قمر بنی‏هاشم به کار برده شد از این لحاظ است که درباره این امر اختلاف نظر وجود دارد. و این اختلاف نه فقط درباره تاریخ زناشوئی حضرت اباالفضل خودنمائی می‏کند بلکه اصولا درباره سن آن حضرت نیز روایات مختلف در کتب مربوطه منعکس می‏باشد و ریشه این اختلاف از تاریخ تولد آن حضرت سرچشمه گرفته است. لازم به تذکر نیست که برای تعیین سن هر کسی تاریخ تولد و تاریخ فوت مورد محاسبه قرار می‏گیرد. در تاریخ شهادت حضرت عباس (ع) که دهم محرم سال 61 هجری باشد هیچگونه شکی نیست و فقط، همانطور که در بالا ذکر گردید تاریخ تولد مورد اختلاف می‏باشد ولی چون صحیح‏ترین روایات درباره تولد آن حضرت چهارم شعبان سال 26 هجری است لذا با توجه به تاریخ شهادت (سال 61 هجری) سن قمر بنی‏هاشم در روز عاشورا 37 سال می‏باشد و چون زناشوئی آن حضرت

در اوائل خلافت دومین امام بزرگوار ما صورت گرفته لذا سن حضرت اباالفضل در موقع ازدواج به طور تقریب 17 سال می‏باشد زیرا اگر اوائل خلافت حضرت امام حسن (ع) را که بین سالهای 40 و 45 بوده در نظر بگیریم و حد وسط سالهای (45 و 40) را فرضا 43 حساب کنیم لذا با توجه به تاریخ 26 هجری که تولد آن حضرت در آن سال صورت گرفته در موقع ازدواج تقریبا 17 ساله بوده‏اند.

لبابه که از یک تربیت صحیح برخوردار بود به تمام معنی همسری شایسته و گرانمایه برای ابوالفضل محسوب می‏گردید و هدف وی صرفا رضایت شوهر و بوجود آوردن محیط گرم خانواده بود که به بهترین وجه این هدف مقدس را تعقیب و منتج به نتیجه ساخت.

در تعداد فرزندان حضرت عباس نیز اختلاف‏نظر وجود دارد بعضی دو نفر عده 3 نفر و تعدادی نیز 5 نفر نوشته‏اند ولی صحیح‏ترین آنها همان دو نفر است زیرا برابر روایات مطمئن و قابل پذیرش دو فرزند از قمر بنی‏هاشم و

لبابه بدنیا آمد به نامهای فضل و عبیدالله. و همانطور که در فصل مربوط به کنیه و القاب حضرت عباس متذکر شدیم آن حضرت به علت داشتن اولادی به نام فضل به اباالفضل ملقب گردیدند.

از فضل که زودتر از برادر دیگر خود زندگی را بدرود گفت اولادی بر جای نماند لیکن از عبیدالله فرزندان متعددی بوجود آمد.

عبیدالله پس از واقعه کربلا در معیت مادرش لبابه و جده‏اش حضرت ام‏البنین در مدینه رحل اقامت افکندند و همواره بیاد شهادت جانگداز از قمر بنی‏هاشم گریه و زاری می‏کردند به ویژه حضرت ام‏البنین که شرح عزاداری و گریه و سوز و گداز وی و نوحه‏سرائی و اشعاری که برای اولاد ارشد خود گفته و خوانده معروف و مشهور است که ما در این کتاب و ضمن وقایع بعد از عاشورا به ذکر آن مبادرت خواهیم کرد. به موازات زندگانی زناشوئی، قمر بنی‏هاشم لحظه‏ی از وظایفی که در قبال پدر و برادران و خواهران خود داشت غفلت نمی‏فرمود و به این وظایف به بهترین وجهی که

برازنده شخصیتی چون اباالفضل بود لباس عمل می‏پوشانید.

حضرت اباالفضل گذشته از رفاهیت داخلی، از نظر اجتماعی و محیط، با ناملایمات و جریانات نامطلوبی مواجه بود که هر یک از آنها به تنهائی خاطرات دردناکی در فکر و ذهن قمر بنی‏هاشم بر جای گذارد. اصولا نگاهی به زندگانی خاندان رسالت به ویژه در قرن اول تاریخ حیات اسلام نشان می‏دهد که افراد خانواده وحی هر یک خاطرات دردناک و پیش‏آمدهای جانگدازی را متحمل شده‏اند و هر چه زمان از رحلت پیامبر گرامی بیشتر و زیادتر فاصله می‏گرفت این ناملایمات جنبه حادتر و شدیدتری پیدا می‏نمود. مثلا حضرت فاطمه شاهد و ناظر از دست دادن پدر گرامیش بود و بعد از آن دسیسه‏ها و مخالفتهای مردم بویژه بعضی از صحابه رأی با خود وی و حضرت علی مشاهده نمود و این ناملایمات به حدی بود که آن وجود عزیز را در ایام شباب و جوانی به سرای باقی رهسپار نمود… بعد حضرت علی (ع) را در نظر می‏آوریم که علاوه بر ناملایماتی که زهرای اطهر با آن مواجه بود از دست دادن زوجه گرامیش و جریان بعدی آن تا

موقع خلافت و آن پیش‏آمدهای دوره خلافت را که به شهادت آن حضرت منجر گردید مزید علت شد… خاطرات دردناک دومین امام بزرگوار ما یعنی حضرت امام حسن جنبه زیادتری به خود گرفت زیرا کلیه جریانات نامطلوبی که فوقا ذکر گردید شاهد و ناظر بود به اضافه از دست دادن پدری همچون علی و همچنین جریانات ناراحت کننده که بعد از وفات پدر از طرف مخالفین به ویژه معاویه به منصه ظهور رسید تا آنجا که عمال معاویه تصمیم به از بین بردن آن حضرت گرفتند و بالاخره بوسیله‏ی زهر منظور شوم خود را عملی ساختند…

حضرت امام حسین و قمر بنی‏هاشم ناملایمات زیادتری را تحمل کردند زیرا در حالی که تمام شدائد و مصائبی که حضرت امام حسن با آن مواجه بود مشاهده کرده بودند با شهادت برادر بزرگوار خود و جریانات و مخالفتهای بعدی آن روبرو شدند و سپس وقایع و پیش‏آمدهائی را که روز عاشورا در پی داشت متحمل گردیدند و تا جائی که دفتر خاطرات شخصی خود را با شربت شهادتی که در دهم محرم

سال 61 هجری نوشیدند ظاهرا مختومه اعلام کردند.

ولی این زینب عزیز و این زینب بزرگوار است که شدائد و مصائب وارده بر وجود مبارکش از تمام آنها زیادتر و جانگدازتر می‏باشد. از دست دادن پدر بزرگوار – وفات مادر گرامی همچون حضرت فاطمه – شکافته شدن فرق مولای متقیان و شهادت آن وجود مبارک – مسموم شدن امام حسن مجتبی – جریان واقعه کربلا – از دست دادن برادرانی چون سیدالشهدا و اباالفضل – از دست دادن برادرزادگانی چون حضرت علی‏اکبر و حضرت علی‏اصغر شیرخوار – از دست دادن صحابه و یاران گرامی امام حسین – مشاهده سرهای شهدا بر بالای نیزه و سپری نمودن جریان شگفت‏انگیز واقعه بعد از عاشورا… آری تمام اینها از جمله شدائدی بود که زینب گرامی تحمل نمود که هر یک از آنها به تنهائی با یک دنیا سوز و گداز توأم می‏باشد. درود بر تو ای شیر زن تاریخ اسلام… درود بر تو ای دختر گرامی علی و فاطمه که آن چنان این مصائب را تحمل نمودی و چنان بزرگوار رفتار نمودی که تاریخ بشریت تا دنیا برجاست نظیر تو نخواهد یافت… درود تو……