اکنون با خاتمه یافتن فصل قبل که به القاب و کنیههای حضرت اباالفضل اختصاص داده شده بود خواه ناخواه این سؤال پیش میآید که آن حضرت که بود که این همه القاب را که هر یک از آنها به تنهائی برای افتخار فردی کافی است به دست آورده؟ عباس چه شخصی است که تا این اندازه از جمیع جهات زبانزد خاص و عام است. عباس کیست که تا این اندازه معتقد و ارادتمند دارد، عباس کیست که تا این حد در روح و فکر مردم نفوذ دارد؟ عباس کیست که برای رهائی از گرفتاری به وجود مبارکش توسل میجویند؟ و علاوه بر اینها وجود این همه مشخصات و متصف بودن به این همه القاب از چه موضوعی ناشی شده و سرچشمه میگیرد…!!؟؟
جواب تمام این نکات در این عبارت خلاصه میشود: «داشتن صفات ممتاز و برجسته و فضائل اخلاقی و روحانی«
که البته آن نیز در نشو و نما در خاندان رسالت و کسب دانش و فضیلت از خانواده طهارت ناشی میگردد.
حضرت اباالفضل در بسیاری از صفات مانند پدر بزرگوارش یعنی مولای متقیان بود و در بسیاری از جهات تشابه کاملی با حضرت امیر داشت اصولا صفت را در شخص بر دو گونه دانستهاند یکی صفات ظاهری و خلقی (با فتح حرف خ) و دیگری باطنی و خلقی (با ضم صرف خ) که این صفات دوگانه به نحو بارزی در وجود مبارکش تجلی مینمود.
حضرت عباس قامتی بلند – استخوانبندی خوب و درشت و هیبتی زیبا داشت و این مشخصات را از مادر خود یعنی حضرت امالبنین به ارث برده بود زیرا مادر گرامیش رشید – خوش سیما و تمام آنها با اصالت و نجابت خانوادگی توأم و ممروج بود.
و از نظر صفات معنوی و روحانی آینه کامل نمائی از
محسنات پدر بزرگوار و برادران گرامیش بود قمر بنیهاشم از نظر عبادت از نظر سخاوت از نظر علم و دانش و از نظر جوانمردی و از نظر سایر سجایای اخلاقی دیگر، نمونه بارزی از افراد خانواده وحی محسوب میگردید.
خداشناسی و عبادت حضرت اباالفضل مانند مولای متقیان در مرتبه اعلی قرار داشت و با داشتن مشغله زیاد در عبادات و مناجات و شب زندهداری کمترین تغییری داده نمیشد. به قدری قمر بنیهاشم در خواندن نماز و ممارست بر آن دقت داشت که بیشتر مورخین درباره آن حضرت نوشتهاند که. «بین عینه اثر السجود» یعنی بین چشمهای او (مقصود پیشانی است) اثر سجده وجود داشت و این خود نشانه توجه کامل پرچمدار کربلا به خداشناسی و انجام فرائض مذهبی است.
در کتاب تهذیب التهذیب، ابنجوزی از قاسم بن مجاشعی نقل میکند: روزی که سرهای شهدا بر بالای نیزه وارد کوفه گردید و از بازارهای شهر عبور داده میشد در بالای یکی از نیزهها سری را مشاهده کردم که بسیار
خوش سیما و جذاب بود و بر پیشانی او اثر سجده به خوبی دیده میشد. چون به شناختن صاحب آن سر شایق و علاقمند شده بودم از حامل آن پرسیدم که این سر بدون بدن با آن قیافه نورانی و ملکوتی از کیست؟ در پاسخ این سؤال شنیدم که صاحب آن حضرت عباس فرزند علی بن ابیطالب میباشد.
مراتب فوق الذکر و روایات نقل شده مؤید میزان و درجه عبادت حضرت اباالفضل میباشد.
از نظر ادب و احترام باید دانست روشی که قمر بنیهاشم در مراحل مختلف در این مورد از خود نشان میداد ضربالمثل و نمونه است زیرا این صفت ارزنده به نحو بارزی در رفتار و کردار آن حضرت تجلی مینمود حضرت اباالفضل با بزرگتران نهایت احترام و اکرام را مرعی میداشت و با کوچکتران و زیردستان در منتهای مهربانی و عطوفت رفتار مینمود. در سرتاسر زندگی همواره روش حضرت اباالفضل با دیگران بر همین منوال بوده است. در قبال پدر مطیع محض بود و اوامر او را بدون چون و چرا اجرا میکرد. اطاعت و فرمانبرداری که آن وجود عزیز از برادران خود یعنی حسنین داشت ناگفتنی
است قمر بنیهاشم اصولا احترام خاصی برای فرزندان حضرت فاطمه (ع) قائل بود و هیچگاه آنها را به اسم صدا ننمود بلکه به عنوان مولا مورد خطاب قرار میداد. روابط آن حضرت با سیدالشهدا با آنکه صمیمانهترین حالت را به خود گرفته بود معذلک هیچگاه مشاهده نگردید که حضرت امام حسین (ع) را به نام برادر صدا کند و همواره از کلمات سید و مولا استفاده مینمود و این موضوع مورد اتفاق کلیه مورخین میباشد و بطوری که در تواریخ و کتب مربوطه منعکس میباشد فقط یک بار در تواریخ و کتب مربوطه منعکس میباشد فقط یک بار حضرت اباالفضل از این امر. خارج گردید و حضرت امام حسین (ع) را برخلاف گذشته به عنوان برادر مورد خطاب قرار داد و آن موقع مربوط به روز عاشورا است که قمر بنیهاشم پس از پر کردن مشک از آب، با کفار به مبارزه و جنگ میپردازد و در نتیجه دو دست مبارکش قطع و با وضعی خاص از اسب بر زمین میافتد و چون آخرین دقایق زندگی را طی میفرمود و با بدن بدون دست و صدها زخم شمشیر در روی خاک در تکاپو بود صدای خود را بلند نمود و فریاد کرد ای برادر مرا دریاب. و این تنها موردی بود که حضرت سیدالشهدا را به نام برادر
صدا فرمود و گرنه همانطور که قبلا گفته شد از شدت احترامی که به سومین امام بزرگوار ما قائل بود آن حضرت را مولا و سرور خطاب مینمود.
با توجه به نکات فوق مسلم گردید که ادب و احترام حضرت عباس (ع) بر چه میزانی قرار داشت و تا چه اندازه در این مورد مصر و مقید بود. اطاعتی که قمر بنیهاشم در قبال قادر یکتا و همچنین احترامی که به دستورات پیامبر اکرم و همچنین در مورد پدر و برادران گرامی خود مرعی داشت از مقدمه زیارت نامه آن حضرت مستفاد میگردد. زیارت نامه قمر بنیهاشم با این کلمات شروع میگردد. السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیرالمؤمنین و الحسن و الحسین.
یعنی سلام و درود بر تو «ای بنده صالح که مطیع خدا و اطاعت کننده رسول خدا و امیرالمؤمنین (ع) و حسن (ع) و حسین (ع) بودی«
تصور میکرد نکات فوق الذکر برای نشان دادن میزان ادب و احترام و اطاعت حضرت عباس کافی باشد.
از نظر علم و دانش عباس (ع) فرد ممتازی به شمار میرفت و در علوم متداوله به خصوص فقه تسلط و تبحر کافی داشت بسیاری از فقها و دانشمندان از خرمن معلوماتش خوشهچینی میکردند.
فتوت و جوانمردی که از صفات لاینفک خاندان رسالت بود در وجود قمر بنیهاشم تجلی کامل داشت و محال بود روزی بگذرد و از جود و سخاوت حضرت اباالفضل شخصی بهرهمند نگردد آیا همان مقام سقایت که بدون چشمداشت مادی و صرفا از نظر معنوی انجام میگرفت بهترین دلیل جوانمردی او نیست.،.؟ اصولا یکی از صفات عالیه خانواده رسالت این بود که از شجاعت و دلیری خود با وجود مقامی که حائز بوده و با آن همه نفوذ معنوی که در اجتماع دارا بودند همواره به نفع عموم و در راه اصلاح کار آنها از آن استفاده مینمودند. اگر کسی مورد ظلم و ستم قرار میگرفت و یا دربارهی وی اجحافی به کار میرفت از فتوت و جوانمردی خانواده طهارت استفاده مینمود و به حق قانونی خود میرسید. قمر بنیهاشم که از خاندان رسالت بود در همین راه قدم
برمیداشت و به داد دل مظلومان میرسید و جوانمردی و سخاوت خود را در راه رفاهیت آنان مصروف میکرد.
صفت شجاعت و مردانگی حضرت اباالفضل چون زبانزد خاص و عام میباشد هیچ احتیاجی به توضیح و تفسیر ندارد و فقط با این نکته بایستی اشاره کرد که شهامت و دلیری که در واقعه کربلا به صورت عمل درآورد بهترین نمونه آن است.
هر اندازه درباره فضائل و سجایای اخلاقی حضرت ابوالفضل (ع) سخن گفته شود و یا به رشته تحریر درآید نمیتواند یک از هزارم شخصیت بارز آن وجود گرامی را بازگو نماید و برای آن که این امر به نحو کاملتری تأئید گردد کافی است که به فرمایش حضرت امام جعفرصادق (ع) توجه گردد.
ششمین امام بزرگوار ما درباره قمر بنیهاشم میفرمایند: کان عمنا العباس نافذ البصیره صلب ایمان جاهد مع اخیه الحسین و ابلی بلاء احسنا و مضی شهیدا
یعنی: عموی ما عباس دارای بصیرت کامل بود و از
دوراندیشی به نحو کافی برخوردار و در امور نظر صائبی داشت. در راه حق در معیت برادر خود مبارزه و جهاد نمود تا به درجه شهادت نائل گردید و به این ترتیب آزمایش خوبی داد و به بهترین وجه از عهده آن برآمد«
نگاهی دقیق و عمیقانه به مطالب این فصل و با توجه کامل به مفاد فصل گذشته سر موفقیت و محبوبیت حضرت عباس (ع) را به نحو بارزی روشن و مدلل میسازد و نشان میدهد که مردم حق دارند تا این اندازه محبت آن حضرت را با جان و دل بپذیرند و به آن افتخار کنند. حضرت اباالفضل به حقیقت یکی از شاخههای طیبه خانواده رسالت و یکی از گلهای بوستان محمدی بود که دنیائی را مجذوب خویش ساخت و یکی از نوادر روزگار بود که دنیائی را در قبال عظمت خویش به تعظیم وادار کرد.