جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

کشته‏ی عشق

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

همان، صفحه 73.

یا حسین! ای که شد از مهر تو کامل دینم‏

بسته‏ی دام تو هست این دل مهر آیینم‏

علم افراختم از فخر برین چرخ بلند

تا تو کردی به علمداری خود تعیینم‏

من امان نامه‏ی دشمن به غضب رد کردم‏

تا تو بخشی ز وفا در دو جهان تأمینم‏

دست در راه تو دادم که بگیری دستم‏

جان به پای تو فشانم که امید است اینم‏

چشم با تیر عدو دوختم از عالم و هست‏

مایل دیدن تو چشم حقیقت بینم‏

هر که افتد بشود با کمک دست بلند

نه مرا دست که برخیزم و یا بنشینم‏

کشته‏ی عشق توام با تن آغشته به خون‏

ساحل علقمه شد معرکه‏ی خونینم

پیشتر زانکه ببینی تن بی‏جان مرا

قدمی نه ز محبت به سر بالینم‏

از می‏ مهر تو سیراب شدم من، اما

تشنه ماندی تو و از تشنگیت غمگینم‏

گره از کار «مؤید» به نگاهی بگشا

که ورا سخت پریشان و غمین می‏بینم‏