از نوادگان جلیل القدر ابوالفضل علیهالسلام، سید عظیم الشأن ابویعلی، حمزة بن قاسم بن علی بن حمزة بن حسن بن عبیدالله بن عباس بن امیرالمؤمنین علیهماالسلام میباشد. علامهی بزرگوار میرزا محمد علی اردوبادی صفحاتی طلائی دربارهی حیات او نگاشته است که ما عین سخنان وی را نقل مینمائیم. او گوید:
ابویعلی از علمای اهل بیت و یگانهای برخاسته از خاندان وحی و سروی بلند افراشته در بوستان بنیهاشم است. او از مشایخ روایت بود و علمای دیار برای بهرهوری از علوم اهل بیت علیهمالسلام نزد وی میشتافتند؛ که از جملهی آنان است:
1. ابومحمد هارون بن موسی تلعکبری از علمای بزرگ شیعه و حامل علوم ائمهی اطهار علیهمالسلام؛ متوفی 385 ه. ق.
2. حسین بن هاشم مؤدب.
3. علی بن احمد بن محمد بن عمران دقاق؛ که وی و شخصیت فوق، هر دو از مشایخ شیخ صدوق، ابنبابویه قمی هستند.
4. علی بن محمد قلانسی؛ از مشایخ عالم رجالی بزرگ ابوعبدالله حسین بن عبدالله غضائری.
5. ابوعبدالله حسین بن علی خزاز قمی. (1).
از این دست پروردگان او، به دست میآید که وی در دوران ثقة الاسلام کلینی (مؤلف کافی) میزیسته و اواخر قرن سوم و اوائل سدهی چهارم را درک نموده است. و از این رو شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب «نابغة الرواة فی رابعة المئات«: (راویان با نبوغ در قرن چهارم) شرح حالی نیکو از او آورده و وی را از علمای زمان غیبت صغری دانسته است.
آثاری که او نگاشته عبارت است از: کتاب التوحید، کتاب الزیارات
و المناسک، کتاب الرد علی محمد بن جعفر الأسدی، کتاب من روی عن جعفر بن محمد علیهماالسلام؛ که نجاشی و علامه به ارزشمند بودن آن اذعان نمودهاند؛ و بدین لحاظ شیخ آقا بزرگ در «مصفی المقال فی مصنفی علماء الرجال» شرح حال او را در ضمن علمای رجال آورده است. نجاشی سند خود را به این کتابها از طریق ابنغضائری از قلانسی میرساند.
و اینک به اختصار برخی از سخنان بزرگان شیعه در ثناء و ستایش از ابویعلی میآوریم:
نجاشی و علامه گویند: «موثق و جلیل القدر و از علمای شیعه بوده و روایات بسیاری نقل کرده است«.
مجلسی در «وجیزه» گوید: «او سخنانش اطمینان آور و احادیثش مورد اعتماد است«.
علامهی مامقانی در «تنقیح المقال» اظهار میدارد: «سید حمزه، موثق، جلیل القدر و دارای منزلتی عظیم بوده است«.
و حاج شیخ عباس قمی در «کنی و القاب» وی را از علمای صاحب اجازهی حدیث برمیشمارد. بدین ترتیب واضح است که همگی علمای رجال او را در کتب خود به علم و تقوا ستودهاند.
هر چند که این دون مقام جناب وی میباشد که گوئیم وی از مشایخ اجازهی حدیث – که بینیاز از هر ثنا و ستایشی هستند و شهید ثانی بدان تصریح نموده و از علمای بعد از او نیز آن را پذیرفتهاند – بوده است، زیرا این شأن کسی است که شخصیتش ناشناخته و مجهول باشد. در حالیکه منزلت سرور ما سید حمزه – همانگونه که کلام علمای رجال را پیرامون مقام وی بیان داشتیم، و کرامات خارج از شمار مرقد مطهرش شاهد بر آن است – فوق تمامی این مراتب است.
او از یگانگان علمای اهل بیت علیهمالسلام بوده و هر فضیلت و شرافتی را از آن خود ساخته است، پس وی از کسانی نیست که در صدد اثبات موثق بودن او باشیم تا به امثال این کلمات تمسک جوئیم. آری، کثرت احادیثی که وی نقل نموده نشانگر فضل و علم بسیار او میباشد، که در سخنان ائمهی اطهار علیهمالسلام آمده است:
اعرفوا منازل الرجال منا بقدر روایتهم عنا.
منزلت مردان ما را به قدر روایتشان از ما بشناسید و ارزیابی نمائید. که این فرمایش بیان آن است که علمای اهل بیت باید در فراگیری علوم و احادیث ائمهی اطهار علیهمالسلام تلاش و پایداری نمایند و معارفشان را منتشر سازند. و طبیعتا از آنجا که هر یک از این موارد، بنده را به خداوند تبارک و تعالی و به این اولیای مقرب او نزدیک میسازد، پس چه میتوان گفت دربارهی کسی چون سید بزرگوار ما حمزه که شاخهای از شجرهی طیبهی آنان است و از تمامی آن خصال نیک بهرهمند است.
اما مشایخ او در روایت، جماعتی هستند که بعد از جستجو در کتب رجال و حدیث، چون «رجال» شیخ طوسی، «فهرست» نجاشی و «کمال الدین» شیخ صدوق، نام آنان را به دست آوردهایم و به قرار زیر میباشند:
1. عالم جلیل القدر سعد بن عبدالله اشعری.
2. حسن بن میثل
3. محمد بن سهل بن ذارویه قمی.
4. علی بن عبد بن یحیی
5. جعفر بن مالک فزاری کوفی.
6. ابوالحسن علی بن جنید رازی.
7. و استاد بزرگ او امانتدار ناموس امامت و امین بر ودیعهی پروردگار سبحان، ابوعبدالله یا ابوعبیدالله محمد بن علی بن حمزة بن حسن بن عبیدالله بن عباس علیهالسلام میباشد. و از جلالت مقام او آنکه چون بعد از وفات امام حسن عسکری علیهالسلام حکومت جور وقت به شدت در صدد یافتن حضرت بقیة الله علیهالسلام یا مادر حامل حضرتش برآمد، و بدین خاطر سربازانش به خانهی امام علیهالسلام هجوم بردند – و این هراسشان ناشی از آن بود که شنیده بودند فرزند امام عسکری سلام الله علیه دولتهای باطل را سرنگون میسازد – در آن هنگامهی مصیبت بار، ابوعبدالله محمد بن علی مادر گرانقدر و مطهر حضرت ولیعصر، نرجس خاتون سلام الله علیه و علیها را به خانهی خود برد تا از شر معاندان در امان بماند. (2).
در اینجا به حسب ظاهر میتوانیم بگوئیم که خانهای که مادر امام علیهالسلام در آن به سر میبرد، لا جرم محل رفت و آمد ناموس دهر حضرت صاحب الأمر صلوات الله علیه، آن حامل مقام عظیم خلیفة اللهی، حافظ اسرار رب العالمین، ظرف مشیت حق – جل جلاله – و بیکرانه دریای علوم و معارف ربانی بوده است تا از مادر گرانقدرش بازدید و تفقد نماید. و بدین ترتیب، حضرتش سلام الله علیه به شرف آن خانه و خانواده افزوده و عزت ابدی را از آنشان ساخته است.
و شک نیست که ابوعبدالله از علوم حضرتش بهره میجسته و از انوار شریفش بس فروغها برگرفته است. در این صورت آیا دیگر جائی برای توثیقات علما پیرامون شخصیت او باقی میماند؟
از جمله ابنعنبه در «عمده» گوید که در بصره اقامت کرد و از امام علی بن موسی علیهماالسلام و دیگر ائمه علیهمالسلام در آن شهر و غیر آن روایت نقل مینمود و فردی محترم و عالم و شاعر بود. و نجاشی اظهار میدارد که راوی حدیث از امام هادی و حضرت عسکری علیهماالسلام بوده و با حضرتش مکاتباتی داشته است، و مولف کتابی به نام «مقاتل الطالبیین» (غیر از «مقاتل الطالبیین» تألیف ابوالفرج اصفهانی) میباشد.
برای این سید بزرگوار «ابویعلی» همین شرف و فضیلت بس که از مکتب چنین استادی بهره جسته و از منبع فیض وی استفاضه نموده است
و جد حمزه، علی بن حمزة بن حسن میباشد که نجاشی در «فهرست» و علامهی حلی [در «خلاصه«] و نیز صاحبان «وجیزه» و «بلغه» به وثاقت او تصریح کردهاند، و قبلا یادآور شدیم که نیای حمزه به اعتراف مأمون شبیه جدش امیرالمؤمنین علیهالسلام و سیدی جلیل القدر و دارای منزلتی عظیم بوده است.
و همین نیای حمزه، حسن بن عبدالله است که عالم نسب شناس: عمری، در «مجدی» گوید که از راویان احادیث اهل بیت علیهمالسلام به شمار میرفته است. و عبیدالله بن عباس، جد اعلای حمزه، نیز در کتب رجال، از علمای مذهب شیعه برشمرده شده است.
اما سرور ما ابوالفضل العباس قمر بنیهاشم سلام الله علیه، که حمزه به شرف انتساب به حضرتش مفتخر است، استوانهی فضیلت و اسطورهی شرافت و اسوهی جلالت و بزرگمنشی است و زبان از ستایش او – که ائمهی هدی علیهمالسلام
چون برادر زادهاش امام سجاد علیهالسلام و سپس حضرت صادق علیهالسلام به ثنای او پرداختهاند – در کام فرومیماند.
مرقد مطهر سید حمزه در جنوب حله، در زمین جزیره ما بین دجله و فرات، در قریهای همنام خودش موسوم به «قریهی حمزه» نزدیک «قریهی مزیدیه» قرار دارد و زیارتگاه و محل نذور و تبرک جوئی شیعیان است. کراماتی نیز منسوب بدان میدارند، که آرامش بخش دلها و مایهی امید حاجتمندان میباشد. قبلا این مرقد، مشهور به مرقد حمزة فرزند حضرت کاظم علیهالسلام بود، در صورتیکه در تاریخ و علم رجال محقق است که قبر این فرزند امام علیهالسلام در شهر ری، جنب بارگاه حضرت سید عبدالعظیم حسنی سلام الله علیه قرار دارد.
از جمله مواردی که مؤید این امر میباشد آن است که عالم ربانی و فقیه عظیم الشأن سید مهدی قزوینی بعد از آنکه در حله اقامت گزید و در آنجا به تبلیغ دین مبین و استواری ارکان مذهب در میان مردم آن سامان پرداخت، چون برای هدایت و ارشاد بنی زبید، عازم دیار آنان میگشت از مرقد حمزه ابویعلی عبور مینمود اما وی را زیارت نمینمود؛ و بدان سبب رغبت مردم در زمان او برای زیارت سید حمزه رو به کاستی رفت. یکبار از آنجا گذشت و اهل قریه خواستند که به زیارت مرقد مطهر برود، اما وی عذر خواست و متذکر شد که کسی را که نمیشناسم زیارت نمیکنم. شب هنگام سید در آن قریه خوابید و فردا به مزیدیه رفت. در اواخر شب آن روز، برای نماز شب بپا خاست و پس از ادای آن در انتظار طلوع فجر بود که مردی در لباس سادات آن قریه که سید مهدی او را به صلاح و تقوا میشناخت وارد شد و پس از اینکه سلام نمود و نشست گفت: به قبر حمزه اعتنائی ننمودی و آن را زیارت نکردی؟
سید گفت: آری.
علوی گفت: چرا؟
سید همان جواب را که به اهل قریه داده بود عرضه داشت.
علوی گفت: چه بسا امر مشهوری که اصلی نداشته باشد، و این قبر حمزه فرزند حضرت کاظم نیست که اشتهار یافته، بلکه قبر ابویعلی حمزة بن قاسم علوی عباسی یکی از علمای صاحب اجازهی حدیث میباشد و در کتب رجال ستوده شده و از او با علم و تقوا یاد کردهاند.
سید مهدی گمان نمود که وی این قول را از یکی از علما شنیده است و تصور کرد او از عوام سادات بوده و او کجا و اطلاع از کتب رجال و حدیث کجا. از این رو به وی چندان عنایتی ننمود و برای آگاهی از طلوع فجر به تفحص پرداخت. آن مرد علوی هم از نزدش خارج شد و سید به ادای فریضه و تعقیبات پرداخت تا اینکه فروغ طلایگون خورشید بر قریه پرتو افکند.
سپس سید مهدی به کتب رجالی که به همراه داشت، مراجعه نمود و مشاهده کرد که امر مطابق گفتهی آن علوی بوده است و بعدا به تدریج اهل قریه، به اقامتگاه او آمده و نزد وی حضور یافتند، در آن میان سید، آن مرد علوی را هم مشاهده نمود. سید از او پرسید که آن سخن پیرامون سید حمزه را که به وی قبل از فجر گفته بود از کجا به دست آورده است. اما علوی به خداوند متعال قسم خورد که قبل از فجر نزد سید نیامده و شب را در خارج از قریه بسر برده است، و از مردم شنیده است که ایشان بدانجا مشرف شده و برای زیارت وی نزدش شتافته و قبل از آن، ایشان را ندیده است.
سید مهدی که چنین مشاهده نمود فورا از جا برخاست و سوار مرکب شد و عازم زیارت مرقد مطهر سید حمزه گشت، در حالیکه میگفت: هم اکنون بر من واجب شد که به زیارت وی بشتابم و من شک ندارم آن فرد علوی، حضرت بقیة الله ارواحنا فداه بوده است.
از آن روز، مرقد شریف سید حمزه، اعتبار و رونق یافت و شیعیان برای زیارت و تبرک و شفاعت جویی از وی به درگاه پروردگار، نزد وی مشرف میشوند.
بعد از آن نیز سید مهدی، در «فلک النجاة» و به تبع او دیگران نیز در کتب خود، چون علامهی نوری در «تحیة الزائر» علامهی مامقانی در «تنقیح المقال» و محدث قمی در «کنی و القاب» به صحت انتساب آن مدفن به حمزة بن قاسم، از نوادگان ابوالفضل العباس علیهالسلام تصریح نمودند.
این حکایت را ما از «جنة المأوی» تألیف علامهی نوری (که همراه با جلد 53 «بحارالأنوار» چاپ شده است) برگرفتهایم.
مطالبی که پیرامون شخصیت سید جلیل القدر حمزه گذشت همه نوشتهی سرور ما علامه میرزا محمد علی اردوبادی – أیده الله – میباشد که ما [ترجمهی] عین آن را نقل نمودیم.
1) رجال شیخ طوسی، فهرست نجاشی و أمالی و کمال الدین شیخ صدوق.
2) فهرست نجاشی ص 145. اما در کمال الدین آمده است که مادر امام سلام الله علیه، در زمان حضرت عسکری علیهالسلام درگذشت.