جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ایثار و جانبازی

زمان مطالعه: 6 دقیقه

شخص پژوهشگر با مشاهده‏ی اعمال قمر بنی‏هاشم علیه‏السلام در کربلا، چاره‏ای نمی‏یابد جز اینکه اذعان آورد که صفت گرانقدر ایثار و جانبازی، به بهترین وجه در وجود شریف وی متجلی گشته بود. و چون خواننده به سخنان پیشین ما پیرامون بینش و بصیرت ابوالفضل علیه‏السلام توجه نماید، آگاه می‏شود که چگونه عباس علیه‏السلام در جبهه‏ی کربلا به اعلی مرتبه‏ی فداکاری در یاری برادرش سیدالشهداء علیه‏السلام دست یازیده، و از آن هنگام که موکب حسینی از مدینه تا نینوا ره پیمود، دست از رفاه و آسایش دنیا شسته و خود را مهیای قربان ساختن در کوی دوست نمود، تا آنجا که در آن دشت خون، پیکرش را در معرض زخم نیزه و شمشیرها قرار داد و سر و دست و چشمش را یک جا به ارمغان به عالم قدس برد.

آری، با این از جان گذشتگیها لاجرم باید اذعان نمود که قمر بنی‏هاشم، در پاسداری از سالار شهیدان بر قله‏ی ایثار نشسته و بر دیگر جانبازان آن عرصه‏ی پیکار حق علیه باطل، بس علو و برتری دارد، زیرا که مواسات او بر اساس عمیق‏ترین بصیرتها قرار داشت، همان بصیرتی که امام صادق علیه‏السلام فرمود:

کان عمنا العباس نافذ البصیرة، صلب الایمان:

عموی ما عباس بصیرتی نافذ و عمیق و ایمانی شدید داشت.

و حضرت بقیة الله أرواحنا له الفداء و عجل الله فرجه که آگاه به ضمائر بندگان و

واقف به شخصیت وجودی هر فرد هستند، در تأیید این مواسات، در زیارت ناحیه‏ی مقدسه می‏فرمایند:

السلام علی أبی‏الفضل العباس، المواسی أخاه بنفسه، الآخذ لغده من أمسه، الواقی له، الساعی الیه بمائه، المقطوعة یداه. لعن الله قاتله یزید بن الرقاد الجهنی و حکیم بن طفیل السنبسی الطائی:

سلام بر ابوالفضل العباس، که جان خود را در راه برادرش فدا نمود، از امروز خود را برای فردا (ی قیامت) توشه تهیه ساخت، پاسدار حسین علیه‏السلام بود، در اجرای فرمانش برای سیراب سازی خاندانش کوشید و در این راه دو دستش قطع شد. خدا لعنت کند قاتلان او یزید بن رقاد جهنی و حکیم بن طفیل سنبسی طائی را.

امام صادق علیه‏السلام نیز در این باره، در برابر قبر اطهرش فرموده‏اند:

أشهد لقد نصحت لله و لرسوله و لاخیک، فنعم الأخ المواسی:

شهادت می‏دهم که به تحقیق تو برای خدا و پیامبرش و در راه برادرت خیرخواهی نمودی. پس تو چه نیکو برادر ایثارگری بودی!

مشاهده می‏شود که امام علیه‏السلام گواهی می‏دهند که مواسات عباس علیه‏السلام نتیجه‏ی خیرخواهی او برای خدا – که لازمه‏ی دین و یقینش می‏باشد – و خیرخواهی او برای پیامبر صلی الله علیه و آله – که تمامیت توحید و خداپرستی است – و خیرخواهی برای برادرش سیدالشهداء علیه‏السلام – که کمال دین و تمام نعمت، و سبب قبولی اعمال است – می‏باشد، چنانچه قرآن کریم می‏فرماید:

الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا: (1).

امروز (روز غدیر خم) دین را برای شما کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم.

و در حدیث شریف (نبوی صلی الله علیه و آله) نیز آمده است:

لو أن عبدا صام و صلی و زکی و لم یأت بالولایة ما قبل الله له عملا أبدا:

اگر بنده‏ای روزه بگیرد و نماز گزارد و زکات بدهد، اما ولایت را نیاورد، خداوند هرگز عملی را از او نمی‏پذیرد.

[أیها الناس الزموا مودتنا أهل البیت، فانه من لقی الله بودنا دخل الجنة بشفاعتنا، فوالذی نفس محمد بیده لا ینفع عبدا عمله الا بمعرفتنا و ولایتنا: (2).

ای مردم، از دوستی ما خاندان جدا مشوید، زیرا هر که خداوند را با دوستی ما ملاقات کند به شفاعت ما وارد بهشت می‏شود. قسم به آن که جان محمد در دست اوست، عمل هیچ بنده‏ای به او سود نمی‏بخشد مگر به معرفت و ولایت ما.] (3).

و نیز توجه به این نکته باید داشت که جلب رضایت پروردگار و پیامبر صلی الله علیه و آله از طریق اطاعت از ولی امر – که امام معصوم است – حاصل می‏شود، همانطور که در کتاب الهی آمده است:

انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون: (4).

همانا ولی و صاحب اختیار شما، خدا و پیامبرش و آنانکه ایمان آورده، نماز بپا می‏دارند و در حال رکوع صدقه می‏دهند، می‏باشند. [که به اتفاق تمامی مورخین مقصود این آیه امیرالمؤمنین علیه‏السلام است].

برگردیم به سخن حضرت صادق علیه‏السلام. امام در حدیث خود منظورشان از خیرخواهی حضرت عباس علیه‏السلام در حق سرور مظلومان سلام الله علیه این است که خیرخواهی او در حد خیرخواهیش درباره‏ی خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله – با حفظ شأن و مرتبه‏ی آنان – بوده است. اطاعت درباره‏ی هر یک از خدا و رسول و امام تحت موضوع واحدی عنوان می‏شود، و آن خضوع و خشوع و تسلیم در برابر

آنهاست، منتها آن که مراتب آن، متفاوت می‏باشد. نسبت به خداوند متعال، اطاعت صرف و بالذات است، و در مورد پیامبر، چون مبعوث از جانب اوست، و درباره‏ی امام چون جانشین آن پیامبر است، اطاعت واجب می‏باشد، و وجود چنین جانشینی واجب است، زیرا از طرفی پیامبر برای همیشه زنده نیست، و روا نیست که بندگان را پس از آن حضرت چون رمه‏ی بی‏شبان رها ساخت، و از دیگر سو کتاب خدا پاسخگوی همه‏ی نیازهای امت نیست، چه به خاطر وجود آیات مخصص و مقید و ناسخ و متشابه و… برای همه کس وضوح کامل ندارد، و نیز بدیهی است که شامل جمیع احکام شرعی به طور مفصل نیست؛ از این رو وجود خلیفه ضروری می‏نماید و اطاعتش لازم. بنابراین، مراد از «مؤمنان» در این آیه و آیه‏ی اولی الأمر (نساء 59) یک چیز است و تنها مصداق آن سرور اوصیا و یازده فرزند معصوم اوست که به تواتر از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله به دست ما رسیده است.

پس آن خیرخواهی که امام سلام الله علیه بر آن اشاره می‏فرماید، اطاعت از نوع سوم است؛ یعنی اطاعت از امامی که جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله است، و اطاعت از او اطاعت از رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده، و اطاعت از رسول خدا اطاعت از خداوند متعال است.

به عبارت واضحتر، حضرت عباس علیه‏السلام با آن جانبازی و ایثار خود، امام و پیامبر و خدا را اطاعت نموده و آنان را از خود راضی و خشنود ساخته است.

از طرف دیگر با دقت به عبارت «چه نیکو برادر جانباز و ایثارگری بودی» متوجه می‏شویم که فداکاری ابوالفضل علیه‏السلام و مساوات او در راه سیدالشهداء سلام الله علیه، بر اساس خویشاوندی و برادری نبوده، و نه بخاطر این بوده که وی امام حسین علیه‏السلام را سرور خانواده‏ی خود و بزرگ قوم خویش می‏دانسته، بلکه عباس – هر چند که بر اساس موارد فوق هم عمل می‏کرد مورد تقدیر بود – بینش و بصیرت او بس عمیقتر از اینهاست، و جانبازی حضرتش بر پایه‏ی لزوم اطاعت از امام وقت و فداکاری در راه خواست او بوده است. و این ایثارگری است که با جنگیدن در رکاب رسول خدا صلی الله علیه و آله، و در نهایت،

مبارزه در راه رضای خداوند سبحان برابری می‏کند.

از جمله ایثار وی آنکه، چون قدم به شریعه‏ی فرات نهاد، کفی از آب به دست گرفت تا بنوشد، اما حق الیقین و قوت ایمانش مانع گشت و آب از دست بریخت، زیرا که او هیچ بر خود نمی‏پسندید که لحظه‏ای در سیراب سازی حجت معصوم زمان و حرم حضرتش تأخیر ورزد، هر چند که این تأخیر به نوشیدن جرعه آبی خوشگوار باشد؛ چه او یک لحظه زنده ماندن امام را نیز لازم می‏دانست و فرقی میان کم یا زیاد بودن آن وجود ندارد، بلکه او این عمل را چون پیروی از دین، بر خود واجب می‏دید و ترک آن را حرام، چنانکه در آن هنگام فرمود:

تالله ما هذا فعال دینی.

به خدا قسم این (بی‏وفایی) در شیوه‏ی دین من نیست.

[زیرا او از امام اجازه‏ی آب آوردن گرفته بود و نه آب نوشیدن، و تخلف اگر لحظه‏ای هم باشد تخلف است، و هیهات که او آنی از اطاعت مولایش سرپیچد].

علاوه بر آنکه، سرور ما: علامه شیخ عبدالحسین حلی در «النقد النزیه» ج 1 ص 100 از فخر الذاکرین، عالم بزرگوار، شیخ میرزا هادی خراسانی نجفی به نقل از «عدة الشهور» نقل می‏کند که امیرالمؤمنین سلام الله علیه عباس را فراخواند، او را به سینه چسبانید و چشمانش را بوسید و از او عهد گرفت که چون در کربلا به آب دست یافت، تا برادرش تشنه است قطره‏ای از آن ننوشد، و اینکه ارباب مقاتل گویند عباس علیه‏السلام آب از دست بریخت به سبب اطاعت از سفارش پدرش علی مرتضی صلوات الله علیه بوده است.

شاه اخوان صفا ماه بنی‏هاشم اوست‏

شد در او صورت و معنی به حقیقت پیوست‏

ساقی باده‏ی توحید و معارف عباس‏

شاهد بزم ازل شمع شبستان الست‏

در ره شاه شهیدان ز سر و دست گذشت‏

نیست شد از خود و زد پا به سر هر چه که هست‏

رفت در آب روان ساقی و لب تر ننمود

جان به قربان وفاداری آن باده پرست (5).


1) مائده، 3.

2) بحارالأنوار، ج 27، ص 193 – 192، ح 50.

3) این حدیث توسط مترجم افزوده شده است.

4) مائده، 55.

5) در اینجا مؤلف قطعه شعری به زبان عربی آورده و ما بنا به لحاظ ذوق فارسی این چند بیت را که از قصیده‏ی مرحوم غروی اصفهانی مشهور به کمپانی است بنا به نقل از دیوان او ص 178 – 177 آورده‏ایم. (مترجم(.