علمای علم نسب شناسی در اینکه کدامیک از عمر اطرف یا عباس علیهالسلام بر دیگری تقدم ولادت دارد، اختلاف نظر نمودهاند. ابنشهاب عکبری و ابوالحسن اشنانی و ابنجراع تقدم ولادت عمر را نقل میکنند، در حالی که شیخ شرف عبیدلی و خطیب بغدادی و ابیغنائم عمری معتقد به تأخر ولادتش از عباس علیهالسلام هستند (1).
بنابراین، هر چند که تاریخ نگاران وفات او را به اجمال، در زمان عبدالملک یا فرزندش ولید، در سن هفتاد و پنج یا هشتاد و پنج سالگی دانستهاند، اما ما این وجود ما نمیتوانیم حکم قطعی به زمان ولادت او نمائیم. لیکن تنها چیزی که میتوانیم بگوئیم این است که چون مورخین در بیان فرزندان امیرالمؤمنین علیهالسلام، عباس علیهالسلام و برادرانش را بر عمر مقدم
میشمارند، میتوان گفت که عباس علیهالسلام بزرگتر از او بوده است. چنان که سخن ابن داودی (2) که: «عمر آخرین فرزند علی علیهالسلام بود» این قول را تأیید میکند.
به هر حال، وجه تسمیهی او به اطراف آن بود که با عمر اشرف – فرزند حضرت سجاد علیهالسلام و برادر مادری زید شهید – در یک زمان قرار گرفت، و عمر اشرف، شرف را از علی و فاطمه سلام الله علیهما کسب نموده بود، و عمر اطرف، از طرف پدر صاحب فضیلت بود (3).
عمر اطرف با حضرت سیدالشهداء علیهالسلام در واقعهی کربلا حضور نیافت و در قیام مصعب بن زبیر نیز شرکت نجست. و کسانی که او را در ردیف شهیدان کربلا بر میشمارند به اشتباه رفتهاند. کما این که دینوری (4) او را در جملهی مقتولین طرفدار مصعب در جنگ او با مختار دانسته، و غریبتر از این قول آن که یافعی (5) او را در ردیف کشته شدگان همراه مختار میداند، که البته همهی این اقوال، توهماتی بیش نیست. زیرا مشهور بین مورخان آن است که عمر اطرف بعد از امام حسین علیهالسلام زنده بود، و حتی با امام سجاد علیهالسلام در امر عهدهداری صدقات (چیزهایی که امیرالمؤمنین علیهالسلام وقف عموم نموده بودند) منازعه نمود و شکایت نزد عبدالملک برد، که به موفقیت دست نیافت. همانگونه که با حسن مثنی نیز در این باره به جدال برخاست و نزد حجاج مرافعه برد، اما با عبدالملک او را از این شکایت و منازعه به شدت طرد نمود (6).
سید ابنطاووس روایت میکند که عمر اطرف، امام حسین علیهالسلام را به بیعت با یزید فراخواند، اما حضرتش به او فرمودند:
پدرم از رسول خدا صلی الله علیه و آله برایم روایت نمود که من و او هر دو کشته
میشویم و تربت من در جنب تربت او (یعنی امیرالمؤمنین علیهالسلام) قرار میگیرد [به لحاظ نزدیکی نسبی نجف و کربلا] آیا گمان میکنی تو چیزی را میدانی که من نمیدانم؟ به خدا سوگند که من هیچگاه تن به ذلت و خواری نخواهم داد (7).
دربارهی شرکت نجستن عمر اطرف در کربلای حسینی، ما نمیدانیم که علت چه بوده است. زیرا از یک سو احتمال و گمان ما را به جائی نمیرساند و از سوی دیگر در موردی که دلیل قطعی بر مخالفت و دشمنی او و امثال او – از امام زادگان – با ائمه علیهمالسلام نداشته باشیم، جز سکوت و تسلیم راه دیگر نداریم، بخصوص با این فرمایش امام صادق علیهالسلام که:
لا یخرج أحدنا من الدنیا حتی یقر لکل ذی فضل فضله و لو بفواق ناقة.
هیچیک از ما اهل بیت از دنیا نمیرود مگر اینکه به فضل و برتری صاحب فضل (یعنی امام زمان خود) اقرار و اعتراف میکند؛ هر چند که این اعتراف در لحظات آخر حیاتش باشد.
که این فرمایش، صریح در توبهی هر یک از امام زادگان در هنگام مرگ است که به ظاهر (و نه از روی باطن و سرشت خود) با ائمهی اطهار علیهمالسلام راه مخالفت پوئیدهاند. و شک نیست که توبه کفارهی گناهان گذشته است؛ چنانکه نص صریح قرآن مجید و اجماع مسلمین و اخبار متواتر – که موجب قطع به مضمون آن است – گواه بر این مطلب میباشد. بنابراین، به مجرد مشاهدهی این احادیثی که مأخذ آنها معلوم نیست، خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را مورد هجوم شماتت قرار دادن، خارج از شیوه و سنت ائمهی اطهار علیهمالسلام است.
1) عمدة الطالب، ص 350.
2) همان مأخذ، ص 354.
3) همان مأخذ، ص 298.
4) اخبار الطوال، ص 297.
5) مرآة الجنان، ج 1، ص 143.
6) بحارالأنوار، ج 9(چاپ کمپانی(، در باب اولاد علی علیهالسلام. عمدة الطالب، به هنگام ذکر حسن مثنی.
7) لهوف، ص 15.