جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عمر اطرف

زمان مطالعه: 3 دقیقه

علمای علم نسب شناسی در اینکه کدامیک از عمر اطرف یا عباس علیه‏السلام بر دیگری تقدم ولادت دارد، اختلاف نظر نموده‏اند. ابن‏شهاب عکبری و ابوالحسن اشنانی و ابن‏جراع تقدم ولادت عمر را نقل می‏کنند، در حالی که شیخ شرف عبیدلی و خطیب بغدادی و ابی‏غنائم عمری معتقد به تأخر ولادتش از عباس علیه‏السلام هستند (1).

بنابراین، هر چند که تاریخ نگاران وفات او را به اجمال، در زمان عبدالملک یا فرزندش ولید، در سن هفتاد و پنج یا هشتاد و پنج سالگی دانسته‏اند، اما ما این وجود ما نمی‏توانیم حکم قطعی به زمان ولادت او نمائیم. لیکن تنها چیزی که می‏توانیم بگوئیم این است که چون مورخین در بیان فرزندان امیرالمؤمنین علیه‏السلام، عباس علیه‏السلام و برادرانش را بر عمر مقدم

می‏شمارند، می‏توان گفت که عباس علیه‏السلام بزرگتر از او بوده است. چنان که سخن ابن داودی (2) که: «عمر آخرین فرزند علی علیه‏السلام بود» این قول را تأیید می‏کند.

به هر حال، وجه تسمیه‏ی او به اطراف آن بود که با عمر اشرف – فرزند حضرت سجاد علیه‏السلام و برادر مادری زید شهید – در یک زمان قرار گرفت، و عمر اشرف، شرف را از علی و فاطمه سلام الله علیهما کسب نموده بود، و عمر اطرف، از طرف پدر صاحب فضیلت بود (3).

عمر اطرف با حضرت سیدالشهداء علیه‏السلام در واقعه‏ی کربلا حضور نیافت و در قیام مصعب بن زبیر نیز شرکت نجست. و کسانی که او را در ردیف شهیدان کربلا بر می‏شمارند به اشتباه رفته‏اند. کما این که دینوری (4) او را در جمله‏ی مقتولین طرفدار مصعب در جنگ او با مختار دانسته، و غریب‏تر از این قول آن که یافعی (5) او را در ردیف کشته شدگان همراه مختار می‏داند، که البته همه‏ی این اقوال، توهماتی بیش نیست. زیرا مشهور بین مورخان آن است که عمر اطرف بعد از امام حسین علیه‏السلام زنده بود، و حتی با امام سجاد علیه‏السلام در امر عهده‏داری صدقات (چیزهایی که امیرالمؤمنین علیه‏السلام وقف عموم نموده بودند) منازعه نمود و شکایت نزد عبدالملک برد، که به موفقیت دست نیافت. همانگونه که با حسن مثنی نیز در این باره به جدال برخاست و نزد حجاج مرافعه برد، اما با عبدالملک او را از این شکایت و منازعه به شدت طرد نمود (6).

سید ابن‏طاووس روایت می‏کند که عمر اطرف، امام حسین علیه‏السلام را به بیعت با یزید فراخواند، اما حضرتش به او فرمودند:

پدرم از رسول خدا صلی الله علیه و آله برایم روایت نمود که من و او هر دو کشته

می‏شویم و تربت من در جنب تربت او (یعنی امیرالمؤمنین علیه‏السلام) قرار می‏گیرد [به لحاظ نزدیکی نسبی نجف و کربلا] آیا گمان می‏کنی تو چیزی را می‏دانی که من نمی‏دانم؟ به خدا سوگند که من هیچگاه تن به ذلت و خواری نخواهم داد (7).

درباره‏ی شرکت نجستن عمر اطرف در کربلای حسینی، ما نمی‏دانیم که علت چه بوده است. زیرا از یک سو احتمال و گمان ما را به جائی نمی‏رساند و از سوی دیگر در موردی که دلیل قطعی بر مخالفت و دشمنی او و امثال او – از امام زادگان – با ائمه علیهم‏السلام نداشته باشیم، جز سکوت و تسلیم راه دیگر نداریم، بخصوص با این فرمایش امام صادق علیه‏السلام که:

لا یخرج أحدنا من الدنیا حتی یقر لکل ذی فضل فضله و لو بفواق ناقة.

هیچیک از ما اهل بیت از دنیا نمی‏رود مگر اینکه به فضل و برتری صاحب فضل (یعنی امام زمان خود) اقرار و اعتراف می‏کند؛ هر چند که این اعتراف در لحظات آخر حیاتش باشد.

که این فرمایش، صریح در توبه‏ی هر یک از امام زادگان در هنگام مرگ است که به ظاهر (و نه از روی باطن و سرشت خود) با ائمه‏ی اطهار علیهم‏السلام راه مخالفت پوئیده‏اند. و شک نیست که توبه کفاره‏ی گناهان گذشته است؛ چنانکه نص صریح قرآن مجید و اجماع مسلمین و اخبار متواتر – که موجب قطع به مضمون آن است – گواه بر این مطلب می‏باشد. بنابراین، به مجرد مشاهده‏ی این احادیثی که مأخذ آنها معلوم نیست، خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را مورد هجوم شماتت قرار دادن، خارج از شیوه و سنت ائمه‏ی اطهار علیهم‏السلام است.


1) عمدة الطالب، ص 350.

2) همان مأخذ، ص 354.

3) همان مأخذ، ص 298.

4) اخبار الطوال، ص 297.

5) مرآة الجنان، ج 1، ص 143.

6) بحارالأنوار، ج 9(چاپ کمپانی(، در باب اولاد علی علیه‏السلام. عمدة الطالب، به هنگام ذکر حسن مثنی.

7) لهوف، ص 15.