جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حدیث افتراء

زمان مطالعه: 3 دقیقه

صفدی گوید:

از آنجا که عقیل صفات و افعال زشت قریش را یادآور می‏شد، و نیز به واسطه‏ی فضائل و آگاهیهای او نسبت به انساب عرب [و شناساندن خاندانهای اصیل از ناپاک] و حاضر جواب بودن او در این مورد، مردم او را دشمن داشتند و سخنان باطل درباره‏اش گفتند، تا آنجا که او را منسوب به حماقت و کم خردی نمودند (1).

و بر این اساس احادیثی درباره‏اش ساختند که دور از شأن و مقام اوست. از جمله از قول امیرالمؤمنین علیه‏السلام سخنانی به دروغ نقل نمودند که باعث خدشه‏دار شدن شخصیت او، و کاستن از ارجمندی و کرامت وی گردد. آنان گمان بردند با این کار خود می‏توانند اصالت خاندان پاک ابوطالب را لکه‏دار ساخته و آنان را خارج از دائره‏ی انسانیت، تا چه رسد خارج از دین اسلام، معرفی کنند. اما حقیقت این است که اینان چون نتوانستند هیچگونه افترائی به مولای متقیان علیه‏السلام وارد سازند، پس درصدد کاستن از مقام پدر و خاندانش برآمدند. لیکن این باطل پردازیها در جهت خدشه دار نمودن این اهل بیت و پیشوایان امت، کارگر واقع نشد و سرانجام نیتهای شومشان برملا گشت و مردمان بر ناراستی این احادیث دروغین آگاه شدند.

از جمله، از امیرالمؤمنین علیه‏السلام نقل می‏کنند که فرمود:

ما زلت مظلوما منذ کنت صغیرا. ان عقیل لیرمد فیقول: لا تذرونی حتی تذروا علیا، فاضجع و اذری و ما بی رمد.

من از کودکی مظلوم و مورد ستم بوده‏ام؛ عقیل درد چشم می‏گرفت و چون می‏خواستند به چشمش دارو بریزند، می‏گفت: تا به چشم علی دارو نریزید نمی‏گذارم که به چشم من دارو بریزید. پس مرا خواباندند و در حالی که چشم درد نداشتم به چشمم دارو می‏ریختند تا او راضی به معالجه شود!!

من هیچگاه این حدیث را نمی‏خوانم مگر اینکه در شگفت می‏شوم که کسی که آشکارا این حدیث را به دروغ به حضرتش نسبت داده است، چگونه راضی به این افترا شده است؟ زیرا هنگام ولادت امیرالمؤمنین علیه‏السلام مصادف با بیست سالگی عقیل بود؛ آیا هیچکس معتقد می‏شود یا گمان می‏برد فردی در این سن و سال، چون مصلحتش به خوردن دارو باشد، از این کار امتناع ورزد، مگر اینکه برادر یک یا دو ساله‏اش همان دارو را بنوشد؟!

مسلم است که احدی، حتی اگر در نهایت ضعف قوای عقلانی باشد، به این کار اقدام نمی‏ورزد، تا چه رسد شخصی مانند عقیل که در صدف مروارید آفرین ابوطالب پرورش یافته و از پستان کانون معرفت شیر نوشیده است؛ مخصوصا آن که از برادرش امام علیه‏السلام نیز از هنگام ولادت، آیات و معجزاتی مشاهده نماید.

آری، این احادیث دروغین، همه نشانه‏ی کینه‏ها و عنادهائی است که دامنگیر کسانی می‏شود که متحیرانه در کوری و ظلمت گام می‏نهند و در ضلالت و گمراهی غوطه‏ور شده‏اند؛ بدون اینکه از هیچ فکر و اندیشه‏ای برخوردار باشند. آری:

استحوذ علیهم الشیطان فأنساهم ذکر الله اولئک حزب الشیطان، ألا ان حزب الشیطان هم الخاسرون (2).

شیطان بر آنان احاطه یافت و یاد خدا را از خاطرشان برد. آنان حزب شیطانند و آگاه باشید که حزب شیطان همان زیانکارانند.

آری، امیرالمؤمنین علیه‏السلام به دفعات فرمود:

ما زلت مظلوما (3).

من پیوسته مورد ستم بوده‏ام.

بدون هیچ سخن اضافه‏ای. که مقصود حضرتش غصب حق ایشان بود که بر امت واجب است حافظ آن باشند و از رسیدن آن به دیگران جلوگیری نمایند. همچنان که این مظلومیت نشانگر رو گردانی مردم از امیرالمؤمنین علیه‏السلام، تعطیل احکام الهی به سبب اخذ آنها از دیگران، برگزیدن افرادی که در هیچ صفت نیکی پابرجا نبودند و از جانب صاحب شریعت بر پیشوایی آنان هیچ فرمانی نبود و خالی از فهم و فراست لازم [برای پیشوائی بر خلق] بودند و در جنگهای صدر اسلام هیچ سابقه‏ی درخشانی نداشتند، می‏باشد.

واقعیت این است که چون این اعلان مظلومیت متوجه این افراد و علیه آنان بوده است، لذا هواخواهانشان لبه‏ی تیز آن را از آنان بازگردانده و متوجه این سید بزرگوار نموده‏اند. اما این بی‏خبران غافلند که این تیر سهم آگین به طرف خودشان به سرعت بازگشت، و اینان چون کسی بودند که گور خود را با ناخن می‏کند.


1) نکت الهمیان، ص 200.

2) سوره‏ی مجادله، آیه‏ی 19.

3) شافی، تألیف سید مرتضی، ص 203.