جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

امیرالمؤمنین

زمان مطالعه: 6 دقیقه

اما امیرالمؤمنین علیه‏السلام، سخن سرایان از وصف صفاتش عاجز، و نویسندگان از بیان ویژگیهایش ناتوانند. چه می‏توان گفت درباره‏ی کسی که آن هنگام که قریش در شب میلاد حضرتش عجایب و شگفتیهائی مشاهده نمودند که تا آن روز ندیده و نشنیده بودند، به پدرش حضرت ابوطالب علیه‏السلام پناه بردند، او نیز در این رابطه فرمود:

ای مردم، امشب دوستی از دوستان خدا و ولیی از اولیای او آشکار می‏شود که دارنده‏ی تمامی صفات نیک است. وی فرجام بخش جانشینان پیامبران، پیشوای اهل تقوا، یاور دین، براندازنده‏ی مشرکین، مایه‏ی خشم منافقین، زینت عابدان و وصی رسول رب العالمین است. او امام هدایت، ستاره‏ی فروزنده، فروغ بخش تاریکیها، براندازنده‏ی شرک و شبهه‏ها و نفس و حقیقت یقین است.

حضرت ابوطالب این سخنان را در شب میلاد امیرالمؤمنین علیه‏السلام، در حالی که در محله‏ها و بازارهای مکه می‏گردید، پیوسته تکرار می‏کرد تا اینکه صبح فرا رسید (1).

علی علیه‏السلام آن شخصیتی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره‏اش فرمود:

ضربة علی عمرو بن عبدود تعدل عبادة الثقلین.

ضربت شمشیر علی بر عمرو بن عبدود، با عبادت جن و انس برابر است.

و در جنگ خیبر فرمود:

لاعطین الرایة رجلا یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله، لا یرجع حتی یفتح.

پرچم نبرد را، به فردی می‏دهم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و

پیامبرش هم او را دوست دارند؛ باز نمی‏گردد مگر با فتح و پیروزی.

پس پرچم را به دست علی علیه‏السلام داد؛ و او با فتح و ظفر جنگ را خاتمه داد (2).

البته در اینجا شایسته است که خصائص و ویژگیهای امیرالمؤمنین علیه‏السلام را که اسلام مرهون آنهاست، یادآور شویم، اما به لحاظ رعایت اختصار، از ذکر آنها صرفنظر کرده و تنها بر خود لازم می‏دانیم که خواننده‏ی گرامی را درباره‏ی مطلبی که راویان حدیث و مؤلفین و مورخین درباره‏ی آن بحث بسیار کرده‏اند و سخنان گوناگونی در مورد آن رفته است، آگاه سازیم.

این مطلب، اسلام آوردن علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام در سن کودکی است، که برخی در آن مناقشه کرده‏اند؛ و ما در چند فراز زیر به اجمال پیرامون آن سخن خواهیم گفت:

1. ما نمی‏گوئیم که امیرالمؤمنین علیه‏السلام اول فرد مؤمن به اسلام بوده است؛ هر چند که او نخستین همراه و همگام رسول خدا صلی الله علیه و آله در آغاز اسلام و دعوت به توحید می‏باشد. بلکه ما می‏گوئیم: علی علیه‏السلام چه هنگام کافر بوده است که ایمان بیاورد؟! او و پیامبر صلی الله علیه و آله عارف به دین و تعالیم آن، و قبل از آفرینش آفریدگان، در عالم انوار، غرق در تجلیات توحید حضرت حق جل شأنه بوده‏اند؛ آن عالمی که مبدأ فیض اقدس است، و نمودش در این جهان آشکار می‏شود.

آری، آدم علیه‏السلام بین آب و گل بود که محمد پیامبر و علی جانشینش بود. صلوات الله علیهم اجمعین.

2. ما مشاهده می‏کنیم که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، که آگاه به احکام دین خود و بیان کننده‏ی تکالیف ماست، اسلام پسر عمویش را پذیرفت. چنان که آن هنگام که آیه‏ی و أنذر عشیرتک الأقربین (3) نازل شد و پیامبر صلی الله علیه

و آله را مأمور به ابلاغ رسالت خویش ساخت و همه از قبول آن سرباز زدند، و تنها علی علیه‏السلام پاسخ مثبت داد، رسول الله صلی الله علیه و آله اسلام او را پذیرفت، و وی را به عنوان برادر و وصی و جانشین خود معرفی نمود (4)؛ که به این وعده‏های خود نیز وفا کرد.

آیا هیچ می‏توان تصور نمود که پیامبر صلی الله علیه و آله در شریعت خود چنین می‏یافت که به اسلام فردی چون علی علیه‏السلام چون در سنین پائین ایمان آورده است نباید اعتنا نمود، و آن را تنها اعلان حمایت او محسوب نماید؟ نه، هرگز چنین نیست! بلکه می‏بینیم که وی را، بسیار مورد ستایش و تحسین قرار داده و به او چیزهایی را می‏بخشید که به هیچکس دیگر نبخشید. و این نیست مگر صحه نهادن بر اسلام او، که بر پایه‏های استواری قرار داشته و از قلبی آگاه و عقلی کامل برخاسته است. پس از این رو او را یاور خود قرار داده و بدین وسیله حمایت او و پدرش را در آینده غنیمت می‏شمرد.

و چون ما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را بزرگتر از آن می‏دانیم که به مبالغه و تعریف بیجا بپردازد؛ هیچ چاره‏ای نمی‏بینیم جز اینکه بگوییم اسلام علی علیه‏السلام از روی بصیرت و ثبات بوده و مقبول و ممدوح خدا و رسول صلی الله علیه و آله گشته است.

همچنان که مولای متقیان علیه‏السلام، که خود آگاهترین امت به تعالیم دین بعد از رسول گرامی صلی الله علیه و آله است، بدین مقام افتخار نموده و می‏فرماید:

أنا الصدیق الأکبر، لا یقولها بعدی الا کاذب مفتر؛ صلیت مع رسول الله قبل الناس بسبع سنین.

من صدیق اکبر هستم، که هیچکس بعد از من چنین دعوی نتواند کرد مگر

این که به دروغ و افترا کوس صدق و راستی زند. من هفت سال قبل از این که مردم به اسلام گروند، با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نماز گزاردم (5).

چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز به او فرمود:

أنت أول المؤمنین ایمانا و اسلاما.

تو اول فرد مؤمنان از جهت باورداری و اسلام آوردن می‏باشی.

صحابه‏ی رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز که نسبت به نسلهای بعد، بصیرت بیشتری داشته و از سرچشمه‏ی علم سیراب شده و از منبع اصلی دین بهره جسته‏اند، حضرتش را بر این امر می‏ستودند.

بر این اساس است که مشاهده می‏کنیم بسیاری از علما، مؤلفین، شعرا و سایر طبقات امت اسلامی، امیرالمؤمنین علیه‏السلام را به عنوان اول فرد مسلمان، مورد ثنا و ستایش قرار داده‏اند. در حالی که در مقابل، گروهی را می‏بینیم که از حقیقت انحراف جسته و بر پایه‏ی گمان باطل خود، این نغمه را ساز می‏کنند که: «اسلام علی در کوچکی بوده است!«؛ و به این ترتیب می‏خواهند از مقام حضرتش بکاهند؛ اما هیهات که بتوانند بر راستای وجود شریفش خط انحرافی بکشند؛ هیهات.

3. از تمام اینها گذشته، از اینان می‏پرسیم: از کجا بدانیم که در اول بعثت، تکلیف منوط و مشروط به سن بلوغ بوده است؟ (به نقل از تواریخ، امیرالمؤمنین علیه‏السلام ایمان ظاهری خود را قبل از بلوغ اعلام فرمود(، چه بسا که این حکم نیز همچون دیگر احکامی که تدریجا نازل می‏شد، بعدا به پیامبر صلی الله علیه و آله ابلاغ گشته است. چنان که خفاجی در «شرح شفا» (6) در باب «دعای پیامبر صلی الله علیه و آله درباره‏ی یک کودک» از کتاب «برهان» حلبی و کتاب سبکی نقل می‏کند که:

اشتراط احکام به بلوغ بعد از جنگ احد بوده است.

و از غیر آن دو نفر نقل می‏کند که این اشتراط بعد از هجرت بوده است.

همچنین در «سیره‏ی حلبی» (7) آمده است:

کودکان در آن هنگام (سالهای اول پیدایش اسلام) مکلف به انجام دستورات اسلام بودند، و در جنگ خیبر بود که حکم از کودک برداشته شد.

چنان که از «تاریخ بیهقی» نیز نقل می‏کند که:

اشتراط احکام به بلوغ، از سال اول جنگ خندق یا صلح حدیبیه (سال ششم هجری) بوده، و قبل از آن منوط به تمیز کودک (که خوب را از بد بشناسد) بوده است.

4. ما پیروان مذهب شیعه‏ی دوازده امامی معتقدیم که امامانمان سلام الله علیهم اجمعین که بار گران امامت و هدایت مردم بر دوش آنان است، از هنگام ولادت آراسته به تمامی فضائل و صفات نیک هستند، همانگونه که عیسی علیه‏السلام هنگامی که در گهواره بود به پیامبری برانگیخته شد، و به یحیی علیه‏السلام در کودکی، حکم الهی عطا گشت. و آن بزرگواران تا پیش از رسیدن به مقام امامت، ساکتند و تنها در موقع مقتضی، آن هم به امر خداوند، لب به سخن می‏گشایند. بنابراین ایشان احکام و وظایفی خاص غیر از دیگر مردم دارند که حداقل آن، قبول دعوت اسلام و مانند آن (عمل به دستورات دین) است. در این صورت جای هیچگونه بحث و شبهه‏ای در این مورد برای هیچکس باقی نمی‏ماند.

این شجره‏ی طیبه‏ای است که اسوه‏ی فضیلت، زاده‏ی مرتضی سلام الله علیه، حضرت عباس علیه‏السلام بر بلندای آن به ثمر نشسته است، و هر کدام از این بزرگمردان دری شاهوار در بیکران دریای فضل و حسن هستند و هیچکدام از آنان نیست مگر اینکه به دستاویزهای شرف چنگ زده، زمام مجد و شکوه را به خود اختصاص داده، پاکی نژاد و نسب را با عظمت پیشوائی توأم نموده و

پاک طینتی را با پاک ایمانی همراه ساخته است.

پس هیچ فردی از آنان را نمی‏یابی مگر اینکه مشعل فروزان هدایت است و چشمه‏ی جوشان فضل و کرم، تجسم تقواست و راهبر خلق به سوی توحید و شجاعت، اسوه‏ی دلیر مردی است و پیراستگی و مناعت طبع. اینانند که عباس علیه‏السلام، وارث مجد و شرف آنان می‏باشد. هر چند که قلم در شناخت حلقه‏ی آخر این سلسله باز می‏ایستد و در حیرت می‏ماند که از صفات جمال و جلال امیرمؤمنان علیه‏السلام چه بر صفحه‏ی کاغذ آورد، و چگونه حضرتش، این فرزند محبوب خود ماه بنی‏هاشم را وارث این صفات ملکوتی خود ساخت.


1) روضة الواعظین، ص 69.

2) تاریخ طبری، ج 3، ص 93، تاریخ ابن‏اثیر ج 2 ص 83.

3) سوره‏ی شعراء، 214.

4) نص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، مبنی بر خلافت و جانشینی امیرالمؤمنین علیه‏السلام را، مآخذ زیر آورده‏اند: تاریخ طبری ج 2 ص 216. تاریخ ابن‏اثیر، ج 2، ص 24. المختصر؛ تألیف أبوالفدا، ج 1، ص 116. شرح نهج‏البلاغه ابن ابی‏الحدید، ج 3، ص 254. تاریخ تمدن اسلامی، ج 1، ص 31. حیاة محمد صلی الله علیه و آله ص 104 (طبع اول(.

5) تاریخ طبری، ج 2، ص 212.

6) همان کتاب، ج 3، ص 125.

7) همان کتاب، ج 1، ص 304.