جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ناصبی به سزای عمل خود رسید

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

18- فرد مذکور در نقل کرامت دیگری گوید:

در سال 1423 ه. ق در ایام ماه محرم الحرام برای تبلیغ در یکی از شهرهای ایالت سند پاکستان به نام «متهیانی» نزدیک «نوشیرو فیروز» رفته بودم. ده روز در آنجا اقامت داشتم، صحبت‏های گوناگون مذهبی – سیاسی با مؤمنان می‏شد.

روزی بعضی از مؤمنان واقعه‏ای که با چشم خود دیده بود و حقیقتی داشت به بنده تعریف کرد و گفت:

ما در روستای خودمان «علم حضرت ابالفضل العباس علیه‏السلام» نصب کرده بودیم و مؤمنین هر صبح و شام به زیارت این شبیه علم حضرت اباالفضل علیه‏السلام می‏رفتند.

در نزدیک روستای ما یک روستای دیگر بود که اکثر مردم آن منطقه از اهل سنت بودند، لکن امام جمعه و جماعت آنها نزدیک به ناصبی المذهب بود. هر وقت از روستای ما عبور می‏کرد و به طرف شهر می‏رفت، ناگزیر یک نگاهی به این علم باید می‏کرد. چون نزدیک راه بود. از این که نگاهش به این علم نیفتد، با دست، یا با دستمال پرده می‏کرد و از این طریق چشم خود را حفاظت می‏کرد.

ولی طولی نکشید که خداوند کریم این ناصبی را کور کرد و از این زحمت هم بی‏زحمت کرد، که روزی در خانه‏اش بود و چشم‏هایش سالم بودند، وقتی بیرون می‏آید متوجه می‏شود نه علم حضرت اباالفضل علیه‏السلام و نه هیچ چیز دیگر را نمی‏بیند و کاملا نابینا شده است.

دکترها این مرض را صعب‏العلاج اعلان کرده و گفتند: نه می‏توان عمل نمود و نه می‏توان از عینک استفاده کند.