جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مرد یهودی گفت: من فرزندی دارم که بیمار است

زمان مطالعه: 2 دقیقه

1- جناب آقای حاج علی نقل کرد و گفت:

چند سال است که در برنامه‏ی نمایش و شبیه‏خوانی روز عاشورا، و برنامه‏ریزی آن شرکت می‏کنیم. من شبیه شمر می‏شوم. این مراسم در حسینیه کربلایی‏های اصفهان اجرا می‏گردد تا برنامه شامل واقعه‏ی کربلا و مصایبی که بر اهل‏بیت علیهم‏السلام وارد شده.

در سال 1999 میلادی و در گرماگرم این برنامه که سرگرم نمایش بودیم، مردی یهودی آمد و گفت: من فرزندی دارم که بیمار است.

البته من همه روزه او را می‏دیدم که می‏آمد و در مقابل حسینیه، تا پایان مجلس می‏نشست و از من التماس دعا داشت.

من به او گفتم: پرچمی به نام اباالفضل علیه‏السلام، در اختیار من است، هم‏چنین آب زمزم و تربت امام حسین علیه‏السلام و آبی را که در اطراف قبر حضرت اباالفضل العباس علیه‏السلام می‏باشد به شما می‏دهم، استفاده کن. به منبری‏ها و مداح‏ها هم سفارش می‏کنم که شما را دعا کنند.

آنچه قول داده بودم، عمل کردم و گفتم: فرزند خود را در اتاق خلوت ببر و به او بگو که خود را شستشو نماید، و در رختخواب پاک بخوابد و پرچم حضرت عباس علیه‏السلام را روی او بکش.

آنچه توصیه نمودم، انجام شد و این دستور تا روز سیزدهم محرم؛ روز سوم امام حسین علیه‏السلام انجام شد.

ناقل قضیه ادامه می‏دهد: پس از پایان مدت ذکر شده آن کودک بیمار در عالم رؤیا مشاهده می‏کند که حضرت عباس علیه‏السلام به اتفاق امام حسین علیه‏السلام نزد او آمدند و حضرت ابوالفضل علیه‏السلام او را مورد خطاب قرار داد و فرمود: برخیز تو شفا یافتی.

آنگاه از خواب بیدار می‏شود، گویی از میله باز می‏شود و خود را در حال صحت می‏بیند و با صدای بلند فریاد می‏زند: حضرت عباس علیه‏السلام مرا شفا داد.

با تحقق یافتن این کرامت، یهودی به اتفاق خانواده و بستگانش مسلمان می‏شود و شیعه اهل‏بیت علیهم‏السلام می‏گردند.

او یک قطعه زمین که در حدود یکهزار متر مربع می‏باشد، برای حسینیه تقدیم و اهدا می‏نماید و نامش را بیت العباس علیه‏السلام می‏گذارد.

نقل کننده جریان می‏گوید: هم‏چنین یک خانه و یک ماشین به من داد، ولی من نپذیرفتم و من خواستم که کارم خالص به پیشگاه خداوند و حضرت قمر بنی‏هاشم حضرت اباالفضل العباس علیه‏السلام باشد.