جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

توسل به اباالفضل و رفع اتهام

زمان مطالعه: 2 دقیقه

باز در همان کتاب آمده: شخصی از اهالی کربلا گوید:

در سال 2001 میلادی با زایری ترک زبان از اهل ترکیه در مقام رأس الحسین علیه‏السلام در سوریه ملاقات نمودم. پس از شناسایی دانست که من از مردم عراقم و از شهر کربلا هستم، به من گفت: خواهشی دارم.

گفتم: اگر توانستم انجام می‏دهم.

گفت: نذری برای حضرت اباالفضل العباس علیه‏السلام دارم که هم اکنون نمی‏توانم وفا نمایم، از او بخواه که مرا ببخشد و – ان شاء الله – در نزدیک‏ترین فرصت وفا خواهم نمود.

گفتم: مانعی ندارد، ولی باید بگویی سبب نذرت چه بوده، چون من بنا دارم کتابی در مورد کرامات حضرت عباس علیه‏السلام بنویسم و این کرامت در آن ثبت شود.

گفت: من از خانواده‏ای از مردم استانبول قدیمی هستم، مشکلی برایم پیش آمد و مرا متهم به همکاری با عبدالله اوجلان پیشوای کردهای ترکیه کردند. و از طرف حکومت ترکیه، تحت تعقیب قرار گرفتم و دستگیر شدم و مرا به دادگاه بردند و زندانی شدم. هنگامی که در زندان بودم با مردی به نام عباس برخورد

نمودم. یادم از حضرت عباس فرزند امیرالمؤمنین علیهماالسلام و مقام و مرتبه‏ی او نزد خداوند آمد، دست به سوی دعا برداشتم و از خدا خواستم که به خاطر مقام و مرتبه آن حضرت مرا از این گرفتاری نجات دهد.

دوباره مرا به دادگاه بردند و سؤالاتی نمودند و من جواب دادم. باز دادگاه موکول به جلسه بعدی شد، مجددا به زندان رفتم و مدت دو هفته در زندان به سر بردم تا بالاخره مرتبه دیگر باز به دادگاه احضار شدم.

پس از حضور در دادگاه باز سؤالاتی شد. دادگاه مرا بی‏گناه شناخت و دستور آزادیم صادر شد قبل از آزادیم، مادرم به ملاقاتم آمد. دیدم نشانه‏های خوشحالی بر چهره‏اش نمایان است.

گفتم: چه شده این مرتبه شما را خوشحال می‏بینم؟

گفت: به تو بشارت می‏دهم که به همین زودی از زندان آزاد خواهی شد.

گفتم: چگونه؟

گفت: در عالم خواب دیدم مرد جلیل القدری آمد و به من گفت: فرزندت به همین زودی نجات پیدا می‏کند.

به مادرم گفتم: این مرد، سید و سرورم حضرت عباس علیه‏السلام بوده است.

چیزی از ملاقات مادرم نگذشت مگر این که خداوند به برکت عنایت حضرت عباس قمر بنی‏هاشم علیه‏السلام مرا از این بلیه و گرفتاری نجات داد. (1).


1) همان ص 117 تا 118.