در اوایل انقلاب، پسرعمویم، هادی مبشر 6 – 5 ساله بود که یک روز بچههای کوچه با تیر و کمانهایی که در گذشته مرسوم بود، سنگی به چشم او زدند و در نتیجه، هادی بینایی خود را از دست داد و در بیمارستان «متینی» کاشان بستری شد.
وقتی خبر این ماجرا به آقا (آیتالله مبشر) رسید، حضرت والد آن را با حاج آقا فخر تهرانی – که از عرفا و مردان الهی بود – مطرح کردند.
حاج آقا فخر فرمودند: در این موقع باید به حضرت اباالفضل علیهالسلام متوسل شد.
آقا از کیفیت توسل سؤال کردند.
ایشان فرمودند: از چشمهای نقرهای – که در آن زمان، اطراف حرم میفروختند و عبارت بود از صفحهای نقرهای یا طلایی که نقش چشم روی آن حک شده بود – تهیه کنید و با توجه به این که راه کربلا بسته است، به ضریح حضرت معصومه علیهاالسلام بیندازید.
آقا علاوه بر انجام این دستورالعمل خودشان نیز به کاشان رفته و در بیمارستان بالای سر هادی با فرستادن 1000 صلوات، هدیه به حضرت اباالفضل علیهالسلام متوسل به آن حضرت شدند. فردای آن روز با عنایت حضرت اباالفضل العباس علیهالسلام پسرعمویم شفا گرفت.