جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اژدها آمد و دور گهواره پیچید

زمان مطالعه: 2 دقیقه

کسی که مورد اعتماد است کرامتی را برای من این گونه نقل کرد:

در سال 1950 میلادی خانواده‏ای که با ما نسبت دارند و ساکن منطقه رحبه نزدیک مرز عربستان سعودی است، و آنجا سرزمین سرسبزی است که صحرانشینانی در آنجا از ایل هستند و خانواده‏ای به نام خانواده سعد در آنجا سکونت دارند. سعد خواهری داشت که در استان سماوه – شهر سماوه یکی از شهرهای عراق می‏باشد – شوهر کرده بود. این زن در همانجا بچه‏ای زائیده بود. او بچه را در گهواره‏ای – که از چوب تهیه کرده بودند – می‏گذاشت. مادر طبق معمول نوزاد خود را شیر می‏داد و بچه را در گهواره می‏خواباند. یک هفته پس از زایمان هم چنان که بچه در گهواره بود و مادر و دیگران غافل بودند؛ اژدهای بیابانی می‏آید و دور گهواره می‏پیچید و می‏خواست کودک را طعمه خویش قرار دهد.

سروصدای بستگان بلند شد، زن و مرد برای نجات کودک با اسلحه و امکاناتی که داشتند جمع شدند که چون برای کودک خطرناک بود، اژدها هر لحظه خود را آماده می‏کرد، که کودک را ببلعد.

هم چنانی که در این حالت بودند مادربزرگ سعد – که نابینا بود – بعد از این که از جریان آگاه شد، با دلی پر از غصه گفت: بیایید بیرون!

آنگاه گفت: مرا به طرف مرقد حضرت عباس بن علی علیهماالسلام ببرید تا او به داد ما برسد.

سپس رو کرد به سمت حرم مطهر حضرت عباس علیه‏السلام و با صدای بلند گفت: ای اباالفضل! ای سرپرست زینب! ای باب الحوائج! این اژدها اگر رحمانی است آن را دور کن و اگر شیطانی است آن را هم اکنون بکش و ما و مردم را از شر او راحت کن.

لحظاتی بیش نگذشت که آن اژدها با آن سرسختی که حمله کرده بود و آن سرکشی که داشت و صدایی که از او بلند بود؛ بر زمین افتاد و مانند چوب خشک هلاک شد.

ترس و ناراحتی همه آرام گرفت، صدای هلهله و صلوات بلند شد و این پرتوی از عنایات حضرت قمر بنی‏هاشم اباالفضل العباس علیه‏السلام بود.