جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تا دو ماه مهلت داری که منزل را خالی کنی

زمان مطالعه: 2 دقیقه

مؤلف کتاب «اعجب القصص فی کرامات العباس علیه‏السلام» سید محمد حسن صادق آل طعمه کرامتی را این گونه نقل می‏نماید:

پس از یازده سال دوری از کربلا و تحمل سختی‏هایی که ما را پیر نمود، بدون این که یار و مددکاری داشته باشیم و از همه مهم‏تر این همه در به دری و از خانه‏ای به خانه دیگر منتقل می‏شدیم، آخرین منزل را در وسط شهر تهران اجاره کردیم. سه سال در آن خانه سکونت داشتم.

تعجب آور است، روزی صاحب منزل با من تماس گرفت که با او روبه‏رو شوم. به هنگام دیدار سخنان نامناسبی به من گفت و با تندی رو به من کرد و گفت: تا دو ماه مهلت داری که منزل را خالی کنی.

او کرایه‏ی خانه را می‏خواست و تصمیم گرفته بود که کرایه را خارج از تصور من اضافه کند. من توانایی پرداخت آن مبلغ را نداشتم و این جریان در ماه جمادی‏الثانی 1423 هجری بود.

گفتم: من نمی‏توانم چنین مبلغی را بپردازم و به خاطر نداشتن دارایی و عدم قدرت مالی باید از خانه بیرون روم. به ما سادات اولاد پیامبر صلی الله علیه و آله به خاطر نسبت ما به پیامبر، سخت نگیر.

او سخن مرا را رد کرد و گفت: از شما به کلانتری شکایت می‏کنم، تا شما را به زور بیرون کنم.

گفتم: بسیار خوب شکایت کن بر علیه ما و من هم از تو شکایت می‏کنم.

روز بعد به اتفاق خانواده و کودکان رهسپار حرم حضرت عبدالعظیم علیه‏السلام شدیم.

روز پنج شنبه بود – جلالت شأن و عظمت و ارزش زیارت آن بزرگوار مشهور و معروف است، قبری در ری، جنوب طهران می‏باشد – وارد حرم مطهر آن بزرگوار شدیم و طبق دستور زیارت را انجام دادیم و شکوه‏ی خود را به عرض آن حضرت رساندیم و آنچه بین من و صاحب منزل رخ داده بود معروض داشتیم و گریه و زاری و توسل نمودیم و از آن حضرت خواستیم که نزد حضرت ابوالفضل علیه‏السلام در گره‏گشایی کارهای ما واسطه شود و هر چه زودتر حاجت ما را روا کند.

از حرم با امید بیرون آمدیم، و به منزل بازگشتیم روز بعد اول صبح صاحب خانه با من تماس گرفت که با او روبه‏رو شوم. نشستم فکر کردم و خود را آماده نمودم و متوسل به حضرت عباس علیه‏السلام شدم.

وقتی او را دیدم خندان بود، گفت: ای سید موسوی! شما می‏توانی تا پس از سقوط صدام و بازگشت به عراق در این خانه باشی و اضافه اجاره بر شما لازم نیست.

از شنیدن این سخن خوشحال شدم و بر این نعمت که از عنایات حضرت اباالفضل علیه‏السلام بود، شکرگزاری نمودم و در آن خانه بودیم تا آن که پس از سقوط صدام به عراق و وطن خود کربلا برگشتیم.