جناب آقای سید کاظم سید جواد نصرالله میگفت:
در ایام عاشورا همیشه مجلس روضهی زنانه در خانهی مادر محترمهام اقامه مینماید، در سال 1998 میلادی با مشکل مالی روبهرو شدیم و متحیر بودیم که چه کنیم.
بانویی که سخنرانی و روضه میخواند، آمد و گفت: برای مراسم روضهخوانی برنامهریزی کن. مادرم مانند همیشه با او قرارداد نمود. و پس از گفتوگو با آن خانم روضهخوان، مادرم به حرم حضرت اباالفضل العباس علیهالسلام رفت و عرض حال خود را به حضرت اباالفضل علیهالسلام بازگو کرد و عرضه داشت: امسال چگونه عزا و ماتم برپا کنم با این که چیزی ندارم؟
پس از انجام زیارت و دعا به طرف خانه برگشت. در مسیر راه حرم مردی نورانی با او روبهرو میشود و مبلغی پول تقدیم او مینماید و آن پول دههزار دینار بود. البته والده نمیپذیرد و میگوید: من فقیر و مستحق نیستم و علویه هستم.
او میگوید: این هدیه میباشد، مادرم قبول مینماید، رو برمیگرداند که از او تشکر نماید، کسی را نمیبیند. با خوشحالی از حرم بیرون میآید و از حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام تشکر مینماید و ماتم امام حسین علیهالسلام را برپا میدارد. (1).
1) همان مصدر 268.