جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عنایتی دیگر (2)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

16- در همان سفر به کربلای معلا وقتی به مهران رسیدیم، به راننده گفتیم: شما قرارتان با راننده‏های دیگر کجا است؟

گفت: نمی‏دانیم، یعنی صحبت نکردیم که کجا همدیگر را ببینیم.

من از ماشین پیاده شدم و با منزل جناب آقای اشعری تماس گرفتم و گفتم: ما کجا برویم؟

گفت: به مهمانپذیر بهشت.

گفتم: کجاست؟

گفت: در همان مهران و قطع کرد.

طولی نکشید که با نماینده‏ی او یعنی جناب آقای حاج علی واحدی حفظه الله برخوردیم، گفت: در اینجا – اشاره به خیابانی کرد – در مهمانپذیر بهشت هستیم و آقای اشعری جواب نمی‏دهد و تلفن او خاموش است، با تلفن‏های زیاد که کردیم هیچ اثری از آقای اشعری ندیدیم.

در همان حال متوسل به حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام شدم و هزار صلوات نذر آن حضرت نمودم، خدا شاهد است که بعد از نذر ما، با اولین تماس آقای اشعری جواب داد.

گفت: من پنج کیلومتری مهران هستم، بروید داخل نوبت بگیرید. ما همین کار را کردیم.