جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عنایتی دیگر (1)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

15- بحمدالله و التحیة! در ماه ذی‏الحجة الحرام سال 1424 قمری سفری به عتبات عالیات: کربلا، جهت زیارت ارباب بی‏کفن حسین غریب علیه‏السلام و ماه بنی‏هاشم مولا حضرت عباس علیه‏السلام و نجف اشرف، جهت زیارت یعسوب الدین ابوالعجائب شیر خدا علی علیه‏السلام و کاظمین، جهت زیارت حضرات امام کاظم و امام جواد الائمه علیهم‏السلام و سامرا، جهت زیارت حضرات امام‏هادی امام عسکری علیهماالسلام و زیارت سرداب مقدسه حضرت حجة بن الحسن المهدی

العسکری روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء به همراه والده مکرمه موفق شدم. اما در این سفری که از قم به عتبات عالیات که حدود یک شبانه روز به طول انجامید سه کرامت از حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام مشاهده نمودم که در اینجا ذکر می‏کنم.

بنا بود تا ساعت 2 بعدازظهر روز عید سعید غدیرخم به ماشین سوار گشته و با مدیریت جناب آقای حاج تقی اشعری قمی حفظه الله به طرف عراق حرکت کنیم، ایشان مثل آن که ماشین «ولوو» پیدا نکردند و ماشین عادی در نظر گرفتند. اما پیرمردی که می‏گفت: ما حدود چهل نفر هستیم و با این ماشین نمی‏آییم و بعد هم طول کشید و بگو مگو! با یکدیگر و دست به یقه شدند، در آن موقع با خود گفتم: چرا باید این پیرمردی که معلوم نیست که چند وقت دیگر زنده بماند، می‏خواهد از رفتن مثل من و والده که هنوز کربلا را ندیده‏ایم، مانع شود.

ناگاه متوسل به ذیل عنایت حضرت باب الحوائج ابوالفضل علیه‏السلام گشتم و عرضه داشتم: آقاجان! مبادا ما را در اینجا نگهداری و عنایتی فرما تا از این مخمصه خلاصی یابیم و صد عدد صلوات برای آن بزرگواران نذر نمودم.

خدا شاهد است که طولی نکشید افرادی نزد من آمدند و گفتند: آن پیرمردی که می‏گفت: ما حدود چهل نفریم و با این ماشین‏ها نمی‏آییم، خودش اولین نفری بود که وارد اتوبوس شد.

ما نیز سوار شدیم و بالاخره در ساعت هفت شب شام عید غدیرخم به طرف عراق حرکت کردیم.