جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مورد غضب حضرت عباس قرار گرفت

زمان مطالعه: 2 دقیقه

3- یکی از موثقین از مرحوم حاج ملا آقاجان زنجانی کرامتی را این گونه نقل کرد، وی گفت:

وقتی به کربلا رفته بودم، شب‏ها در ایوان صحن امام حسین علیه‏السلام می‏خوابیدم، عادت داشتم که اول شب به زیارت حضرت عباس علیه‏السلام می‏رفتم. یک شب دیدم دو جوان به حرم آمدند. یکی از آنها می‏خواست حرفی بزند که ناگهان به زمین افتاد و دیگری فرار کرد.

جلو رفتم، دیدم بدن این جوان سیاه شده و استخوان‏های او مثل کسی است که در هاون کوبیده شده. وقتی خواستند او را بلند کنند، هر طرفش را که می‏گرفتند طرف دیگر مثل مشک دوغ به زمین می‏ماند.

اقوام آن جوان اطراف او جمع شدند بزرگ قبیله نزد او آمد و به روی آن جوان، آب دهان انداخت و گفت: او را به کنار قبر امام حسین علیه‏السلام ببرید، چون هر کس مورد غضب حضرت عباس علیه‏السلام شده باشد ممکن است به برکت امام حسین علیه‏السلام مورد لطف قرار گیرد.

جوان را به ایوان حضرت امام حسین علیه‏السلام – نزدیک محلی که من آنجا می‏خوابیدم – آوردند. تا سه شب جوان به همان حالت و در همان مکان بود که نیمه‏های شب سوم دیدم جوان تکان خورد و سرانجام بلند شد و اقوام او مطلع گردیدند و دور او جمع شدند.

آن جوان به اقوامش گفت: مرا به حرم حضرت عباس علیه‏السلام ببرید.

چون نزدیک صحن آن حضرت رسید، گفت: ای آقا! از شما انتظار نداشتم که مرا این گونه در مقابل دشمن رسوا کنید.

او داستان خود را این گونه بیان کرد: جوانی آن شب همراه من به حرم آمد.

پانصد فلس خود را طلب از من خواست و مکرر به من گفت: پول مرا بده.

ولی چون پول نداشتم نمی‏توانستم ادا کنم، معطل می‏کردم، یک شب زیاد به من فشار آورد، من هم طلب او را انکار کردم.

گفت: قسم یاد می‏کنی؟

گفتم: آری.

با هم به صحن آمدیم، همین که خواستم به آقا قسم بخورم به زمین افتادم و دیگر چیزی نفهمیدم تا امشب که در همان حال بی‏هوشی دیدم حضرت عباس علیه‏السلام به زیارت برادرشان، امام حسین علیه‏السلام آمد و با پای مبارکشان به من اشاره کرد که: بلند شو.

من متوجه شدم که در اثر اشاره‏ی ایشان شفا یافتم و قادر به بلند شدن هستم.