یکی از مؤمنین نقل میکرد:
در روز هفتم محرم سال 1980 میلادی بود، در شهر مقدس در بیت الحسین علیهالسلام خدمتگزاران آستان مقدس حضرتش، مشغول انجام وظیفه بودند. یکی از خدمتگزاران برای تمیز کردن لامپها پا بر نردبان گذاشت و بالا رفت، هنوز به بلندی نرسیده بود که پایش لرزید و از فراز نردبان با سر به زمین افتاد.
ضربهی مغزی دید و جهت معالجه به بیمارستان منتقل شد، پزشکان از معالجهی او اظهار ناتوانی کردند. به همین جهت او را از بیمارستان مرخص نمودند.
امید بهبودیش از همه جا قطع شده بود. با توسل به ساحت قدسی حضرت اباالفضل العباس علیهالسلام پرچمدار امام حسین علیهالسلام کرامت آن بزرگوار مانند برق نمودار شد و بیماری لاعلاج مغزی به خوبی بهبود یافت.
او در عالم رؤیا حضرت اباالفضل علیهالسلام را در کنار خود مشاهده مینماید و از او استمداد و کمک میطلبد، و اظهار میکند که نمیتواند برخیزد و راه برود و میخواهد حضرتش دست او را بگیرد.
قمر منیر بنیهاشم اباالفضل العباس علیهالسلام میفرماید: برخیز! من دست در بدن ندارم که بخواهم دست تو را بگیرم.
بیمار دست به دامان آن بزرگوار میزند و بدون اراده برمیخیزد و سلامتی و تندرستی خود را به لطف آن بزرگوار بازمییابد. (1).
1) اعجب القصص.