جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تغییر احکام الهی توسط خلیفه دوم

زمان مطالعه: 4 دقیقه

از جمله احکامی که در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و حتی زمان خلافت ابوبکر و اوایل خلافت عمر شایع و جاری بوده و مورد عمل پیامبر و مسلمین واقع گردیده است؛ حکم متعه، یعنی عقد غیر دائم و حج (و طواف) نساء است.

متعه، به دلالت قرآن مجید و فرمایش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و به اتفاق جمهور فریقین مسلمانان، فریضه و حلال بوده است. فقط با یک جمله خلیفه‏ی دوم که

بنابر مصالحی آن را گفت، حرام گردید.

عمر در زمان خلافتش بر فراز منبر رفت و گفت:

متعتان کانتا علی عهد رسول الله صلی الله علیه و آله، انا احرمهما و اعاقب علیهما.

دو متعه است که در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وجود داشته و عمل می‏شده است، ولی من آن دو را حرام می‏کنم و مرتکب آن را مجازات می‏نمایم.

در جایی که حکم ثابت الهی و دستور صریح قرآن و سیره‏ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سیره‏ی صحابه و حتی شیخین با وجود دلایل محکم از قرآن و سیره در کتب معتبر اهل سنت بر حلال بودن آن، به گفتار عمر حرام و بدعت گردد و قرن‏ها علمای اهل سنت برای چنین بدعت بی‏پایه‏ای دلایل سست ارائه دهند؛ احکام دیگر اسلام نیز دستخوش هوا و هوس‏ها، مصلحت اندیشی‏ها و کج‏فهمی‏ها خواهد شد.

هم چنان که در آیات مربوط به خمس (از جمله آیه 41 سوره‏ی انفال) چنین کردند و آیات ارث و دیگر را به میل خود تفسیر و ترویج نمودند.

خداوند در قرآن مجید می‏فرماید:

(… فما استمتعتم به منهن فآتوهن اجورهن فریضة…) (1).

»پس از این که آنها را متعه نمودید و از آنان بهره‏مند شدید، مهر معین را به آنان بپردازید که بر شما واجب است«.

این حکم قرآن مجید به اتفاق علمای شیعه و بسیاری از علمای اهل سنت – از جمله طبری در جزو پنجم تفسیر کبیر و فخر رازی در جزو سوم از تفسیر «مفاتیح الغیب» – برای متعه و ازدواج موقت است.

هم‏چنین به اتفاق جمیع مسلمین شیعه و سنی، نکاح در صدر اسلام و در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله شایع و مشروع بوده و بزرگان صحابه نیز به آن عمل کرده‏اند. از جمله در «صحیح» بخاری و «مسند» احمد بن حنبل از ابورجاء از عمران بن حصین نقل شده که گفت:

نزلت آیة المتعة فی کتاب الله ففعلناها مع رسول الله صلی الله علیه و آله و لم ینزل قرآن بحرمته و لم ینه عنها رسول الله صلی الله علیه و آله حتی اذا مات قال رجل برأیه ما شاء. قال محمد، یقال: انه عمر.

آیه‏ی متعه در کتاب خدا نازل گردید. پس ما همراه با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به آن عمل می‏کردیم. و قرآن آن را حرام نکرد و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ما را از آن نهی نفرمود. وقتی که ایشان فوت نمود، مردی با نظر خود آنچه می‏خواست گفت.

محمد (بخاری) گفت: گفته می‏شود: آن شخص عمر بوده است. در صفحه 535 جزو اول «صحیح» مسلم باب «نکاح المتعه» آمده است:

… قال عطا: قدم جابر بن عبدالله الانصاری معتمرا فجئناه فی منزله فسأله القوم عن اشیاء ثم ذکروا المتعة.

فقال: نعم استمتعنا علی عهد رسول الله صلی الله علیه و آله و علی عهد ابی‏بکر و عمر.

.. عطا گفت: جابر بن عبدالله انصاری برای عمره به مکه آمد. پس ما برای دیدنش به منزل او رفتیم. هر کس از او سؤالی در احکام پرسید. سپس صحبت متعه شد.

او گفت: بله ما در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ابوبکر و عمر متعه می‏نمودیم.

هم‏چنین در صفحه 467 جزو اول «صحیح» مسلم در باب «المتعه بالحج و العمرة» به طور مسند از ابی‏نضره روایت شده که گفت: من نزد جابر بن عبدالله

انصاری بودم، شخصی وارد شد و گفت:

ابن‏عباس و الزبیر اختلفا فی المتعتین.

فقال جابر: فعلناها مع رسول الله صلی الله علیه و آله ثم نهی عنهما عمر فلم نعدهما.

ابن‏عباس و زبیر در دو نوع متعه اختلاف‏نظر دارند.

جابر گفت: ما در زمان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آن را همراه ایشان انجام می‏دادیم، سپس عمر از آن دو نهی نمود و ما دیگر آنها را انجام ندادیم.

حمیدی در «جمع بین الصحیحین» از عبدالله بن عباس روایت نموده که گفت:

در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله متعه می‏کردیم تا آن که عمر به خلافت رسید و گفت: خدای تعالی برای پیامبر خود هر چه می‏خواست حلال کرد و اکنون او درگذشته است و قرآن به جای خود باقی است. پس چون به حج، یا عمره‏ای شروع کردید آن را به اتمام رسانید همانطور که خدا گفته است، و توبه کنید از متعه‏ی زنان، و هر مردی را که نزد من آورند که متعه کرده باشد، سنگسارش می‏کنم (!!)

بزرگان از صحابه و تابعین (در جواب اشکال‏تراشی بعضی از اهل سنت) حکم به عدم نسخ آیه‏ی فوق داده‏اند مانند عبدالله بن عباس، عبدالله بن مسعود، جابر بن عبدالله انصاری، سلمة بن اکوع، ابوذر غفاری، عمران بن حصین و دیگران.

هم‏چنین به پیروی از آنان، زمخشری در تفسیر «کشاف» از قول عبدالله بن عباس نقل می‏کند که آیه متعه از محکمات قرآن است، یعنی نسخ نگردیده است.

و مالک بن انس (پیشوای مالکی‏ها) امر به مشروعیت و جواز متعه و تأیید عدم نسخ آن نموده است.

علاوه بر آن، از سیاق بیان خلیفه دوم می‏شود فهمید که در زمان بیان جمله‏اش بر بالای منبر آن دو متعه حلال و مشروع و جاری بوده که او گفته:

متعتان کانتا علی عهد رسول الله صلی الله علیه و آله و انا احرمهما.

و اگر در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله منسوخ شده بود، دیگر نیازی به چنین بدعت و حرام کردنی نبود. و چقدر جرأت می‏خواهد که کسی بگوید: من حلال خدا را حرام کردم، یا حرام خدا را حلال کردم؛ در حالی که خود پیامبر هم منشأ صدور حکم را خداوند متعال می‏داند و هنگام ابلاغ احکام می‏فرمود: خداوند به من امر فرموده تا این حکم را به شما ابلاغ نمایم.

قرآن از قول پیامبر صلی الله علیه و آله می‏فرماید:

(قل ما یکون لی ان ابدله من تلقاء نفسی ان اتبع الا ما یوحی الی) (2).

»بگو من حق ندارم از جانب خودم احکام الهی را تغییر دهم، من فقط از آنچه به من وحی می‏شود، پیروی می‏نمایم.»

و خلیفه دوم بیگانه و بی‏خبر از دستگاه باعظمت وحی الهی، خودسرانه حلال خدا را حرام می‏نماید.

برای آگاهی بیشتر از فلسفه و شرایط و احکام متعه به کتابهایی که تفصیلا در موارد این موضوع نوشته شده است، می‏توان مراجعه کرد، ولی برای روشن شدن اذهان از اثرات مخرب تغییر این حکم الهی و پایه‏ریزی چنین بدعت آشکاری تنها به بیان احمد ثعلبی در تفسیر خود و احمد بن حنبل در «مسند» خود در ذیل آیه‏ی متعه اکتفا می‏کنیم که از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام نقل نموده‏اند که حضرتش فرمود:

لولا ان عمر نهی عن المتعة ما زنی الا شقی.

اگر عمر از متعه (ازدواج موقت) نهی نکرده بود، جز انسان‏های شقی و بدبخت کسی مرتکب عمل زنا نمی‏شد.


1) سوره‏ی نساء آیه‏ی 24.

2) سوره‏ی یونس آیه‏ی 15.