جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج سید جواد میرعظیمی مراغهای دو کرامت نقل کردهاند که در اینجا میآوریم:
در محرم سال 1313 شمسی در شهر مراغه آذربایجان عزاداری و روضهخوانی راه افتادن و دستهجات اکیدا قدغن بود.
عصر هفتم یا هشتم محرم در میدان مصلی قدیم شهر مراغه جمعیتی زیاد متحیر و افسرده ایستاده بودند. ناگهان از گوشه میدان عده زیادی نوجوان با هیئت دسته جمعی منظم با پرچمهای مشکی با حال عزا پیدا شدند. پاسبانها فوری حمله کردند و جوانان با ضرت و شتم و بیرحمی پراکنده میکردند و چوب پرچمها را میشکستند. در این بین پاسبانی چوب پرچمی را میخواست بشکند. من خودم دیدم که آن جوان گریه میکرد و میگفت: نشکن، این پرچم حضرت اباالفضل است؛ پاسبان اعتنا نکرد همان عصر تا غروب پاسبان گرفتار و کارش تمام شد. به دروغ انتشار دادند پاسبان طهری آب گوشت سرکه شیر خورده بود ولی آن زمان غسال خانهها نبود جنازه را در خانه غسل میدادند از پشت بام همسایهها دیده بودند که سر و سینه و پشت پاسبان سیاه شده بود.