نیز آقای خلیلوندی، قصه دیگری را بدین صورت بیان داشتند: هنگامی که اهالی اسفنجان میخواستند مسجد یاد شده را تجدید بنا کنند در منزل آقای حاج محمد کاظمی درباره چگونگی ساخت آن و بر سر اجرت بنایی آن با هم صحبت میکردند. قضیه از این قرا بود که مرحوم حاج بایرام سعیدی که بنایی خبره بود با بنده – که شاگرد او بودم – میخواستیم ساخت مسجد را کنترات کنیم، سرانجام مردم به خاطر دست مزد بنایی با هم حرفشان شده و حاج
بایرام سعیدی جلسه را ترک کرد و گفت: دیگر مسجد کاری نخواهد کرد.
چنان که گفتم بنده چون شاگرد او بودم گفتم: من از طرف او میتوانم وکالت کنم. بیایید قرار بگذاریم و اجرت بنایی و کارگری را با شما مقاطعه نماییم. سرانجام من با انجمنها صحبت کردم. قرار بر این شد که مبلغ چهارصد و پنجاه تومان – آن روز را – بگیرم و مسجد را بسازیم.
در هر صورت جلسه را ترک کردیم. موقع اذان صبح روز بعد حاج بایرام سعیدی (ره) به خانه ما آمد و گفت: دیشب در عالم خواب دیدم سر دیوار مسجد حضرت ابوالفضل (علیهالسلام) اسفنجان طنابی کشیدهاند و من روی طناب رفتم به من گفتند: اگر از این کنترات منصرف شوی از همین جا میافتی و میمیری. بنده هم به خاطر این خواب ترسناک سراغ تو آمدم که برایت بگوییم. هر طوری بوده در مسجد مذکور کاری میکنیم. گرچه پول هم ندهند. من هم گفتم: اشکالی ندارد، با هم مسجد را به خواست خداوند میسازیم. خلاصه ساخت مسجد را آغاز کردیم و دیوارها را چیدیم، تا رسیدیم به کنگره و قسمت سر دیوارها، در آن موقع چوب بست (به زبان محلی خراچی) باز شد و افتاد و ما دو نفر از روی آن به اندازه 20 الی 25 متر پرتاب گشته و در رودخانه افتادیم.
حادثه مزبور هنگام ظهر رخ داد. و این طبیعی است کسی که از بالای دیوار به بلندی 25 متر افتاده باشد، معلوم است که چه بلایی بر سرش میآید، ولی از عنایت و کرامت حضرت ابوالفضل (علیهالسلام) کوچکترین صدمه و آسیبی به ما نرسید. پس از آن که از این حادثه خطرناک جان سالم به در بردیم رفتیم به سوی خانه که ناهار بخوریم.
در راه دیدم همسرم به استقبال من آمده و گفت: چرا دیر کردید؟ مگر اتفاقی افتاده بود؟ گفتم: چیزی نشده. بالاخره با هم رفتیم خانه، در آنجا همسرم پرسید:
چوب بست افتاده بود؟
گفتم: چه طور مگه؟ گفت: من در خواب دیدم چوب بست باز شده و افتاد است، لذا نگران شدم و سراغ شما آمدم. گفتم: بلی، چنین اتفاقی رخ داد اما به عنایت و لطف حضرت باب الحوائج (علیهالسلام) به هیچ یک از ما آسیبی نرسید. (1).
سلطان محمدی
1) این کرامت و چند کرامت دیگر و چند بیوگرافی مسجد در آذربایجان شرقی که به نام مبارک حضرت قمر بنیهاشم حضرت ابوالفضل العباس (علیهالسلام) زینت بخش این کتاب شده است، به وسیله جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای سلطان محمدی تبریزی به دفتر انتشارات مکتب الحسین (علیهالسلام) رسیده است. از ایشان سپاس و قدردانی میشود.