الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی خاتم النبیین محمد النبی الامین، و علی آله الطیبین و لا سیما ابنعمه و وصیه أمیرالمؤمنین (صلوات الله اجمعین)
این جانب علیپور فرشی فرزند محمد رضا ساکن قرچک ورامین دو کرامت زیر را به محضرتان تقدیم مینمایم تا آن را در جلد چهارم کتاب بیاورید.
شخصی از اهل سنت هر روز به حرم حضرت امام رضا (علیهالسلام) در محضر آقا سخنان بیادبانه بر زبان میراند. روزی در حرم آمد کار هر روزش را تکرار کند. به مجرد تکرار مطالب هر روزش یکدفعه میخورد به زمین و صورتش سیاه میشود و به درک واصل میشود. یکی از خدام حضرت امام رضا (علیهالسلام) به آقا عرض میکند: آقا جان شما چرا جواب این بیادبی را زودتر ندادین؟ همان شب آقا به او میفرماید: من او را نزدم؛ زیرا من امام رئوف و مهربانم او را عمویم حضرت عباس (علیهالسلام) زدند. در آن زمان جسارت آن شخص، جدم امام حسین و عموی بزرگوارم حضرت قمر بنیهاشم (علیهالسلام) به زیارت من آمده بودند و مورد غضب عموی عزیزم قرار گرفت. (1).
1) چهارده معصوم کلامی ص 129، از انتشارات پیری، چاپ سوم.