زمان مطالعه: < 1 دقیقه
شخصی از اشخاص متدین استان کرمان برای بنده نقل کرد: که خانمی به نام سیده زهرا کلانتری اهل کرمان حدود 50 و چند سال پیش در اوایل ازدواجش با شوهرشان که ایشان در حال حاضر مرحوم شدهاند، شبی به عروسی یهودیان دعوت شدند. و شب را در آن جا به خوشگذرانی پرداختند. ایشان بعد از عروسی به خانه میرود و میخوابد. همان شب در عالم خواب میبیند که با گرز آتشین به سوی ایشان میآیند و میگوید تو سیدی! اولاد پیغمبری! چرا در عروسی یهودیها شرکت کردی! ایشان میگوید: آقا غلط کردم؛ اشتباه کردم؛ دیگر نمیروم. مرا ببخشید. آن شخص میگوید: بگو «یا ابالفضل علیهالسلام» ایشان میگوید و خلاص میشود.