جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

زیارتت نزد ما قبول شد

زمان مطالعه: 2 دقیقه

به نام مقدس حضرت عباس علمدار با وفای حضرت سیدالشهداء (علیه‏السلام) اینجانب حاج حسن عبداللهی قمی معروف به حاج حسن حمامی از کودکی افتخار نوکری درب خانه حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‏السلام) را داشته‏ام و حالا هم با توجه به کهولت سن و از پاافتادگی فقط ناراحت آن هستم که حضورم در مجالس اهل‏بیت (علیهم‏السلام) کاسته شده است.

در سنین جوانی بودم برای برگزاری دهه اول محرم مشغول آماده کرده تکیه جدا در قم بودیم که کارها را آماده کنیم تکیه جدا هم آن زمان این طور که آلان است نبود فقط یک چهار دیواری بود و سقف آن را یک چادر خیمه‏ای می‏زدیم و مشغول عزاداری می‏شدیم. حاج آقا حسن بنی‏فاطمی یک کاری را که در داخل‏

تکیه بود به اینجانب محول کرد که با انجام آن تکیه را آماده فرش کردن کنیم و اینکار را اینجانب با عشق به مولایم در اسرع وقت انجام دادم که در نتیجه زخمی بر روی دستم ایجاد شد، به طوری که فردای آن روز حاج آقا حسن بنی‏فاطمی دستم را دید و گفت: این همان دست دیروز است که این بلا سرش آمده؟ گفتم: بله آقا. ناگفته نماند کاری که من کردم مطابق با کاری بود که چهار یا پنج نفر می‏خواستند آن را انجام دهند و قدرت و کارایی اینجانب برای اهالی محل جا افتاده بود برای معالجه به پزشک مراجعه نمودم ولی شدت درد به حدی بود که خواب را از چشمم گرفته بود و در اثر درد زیاد همچنان محکم دست مرا به چوب و دیوار می‏زدم که یک لاشه چوب داخل دستم رفته بود و باعث عفونت شده بود. در نتیجه متوسل به حضرت باب الحوائج قمر بنی‏هاشم (علیه‏السلام) شدم و یک گوسفند هم نذر کردم و رفتم کربلا دستم را شفا داد. ولی قدرت نداشت. رو به وجود مقدس حضرت عباس (علیه‏السلام) کردم و گفتم: آقا شما دستم را شفا دادید ولی قدرت ندارد. قدرت هم به دستم بدهید.

آقا قمر بنی‏هاشم (علیه‏السلام) لطف کردند قدرت هم دادند. فردای آن روز که مجددا قدرت به دستم برگشته بود با دوستان که همسفر بودیم رفتیم حمام خیمه‏گاه شروع کردم تمام دوستان را شستم ولی روز قبل از آنکه قدرت به دستم برگردد رفتیم حمام به هیچ عنوان نتوانستم حتی خودم را هم بشویم رو به حضرت سیدالشهداء (علیه‏السلام) کردم و گفتم: آقا یعنی زیارت من بر شما قبول شده یا نه؟ همان شب در عالم رؤیا وجود مقدس حضرت سیدالشهداء (علیه‏السلام) را دیدم آقا مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: زیارت تو نزد من قبول شد برو آنجا را زیارت بکن. دست مبارکشان را به طرف حرم حضرت عباس (علیه‏السلام) نشان‏

دادند خیلی دوست داشتم صحبت آقا را بشنوم و درست فهمیدم چه می‏گوید ولی مجددا به آقا گفتم: بفرمایید چه می‏گویید. دوباره حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‏السلام) تکرار فرمودند که زیارت تو نزد من قبول شد برو آنجا را زیارت کن در عالم رؤیا به حدی نسبت به آقا حضرت سیدالشهداء (علیه‏السلام) ارادتمند شدم که شاید رفاقتم با آقا از کودکی بوده است و خود متوجه شدم که از کودکی در خانه کریم رفتن، در عالم رؤیا رفاقت را این طور نشان خواهد داد، به امید آنکه در دنیا از زیارت حضرت سیدالشهداء (علیه‏السلام) بهره‏مند شویم و در آخرت از شفاعت آن حضرت بهره‏مند شویم.

و السلام. حاج شحسن عبداللهی قمی‏