جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

به آن حضرت دخیل شو

زمان مطالعه: 2 دقیقه

در تاریخ 21 / 9 / 80 شمسی جناب آقای حاج قربانعلی نریمان 74 ساله اهل و ساکن قریه مذکور درباره کرامت مسجد حضرت ابوالفضل (علیه‏السلام) شهر گوگان از قول یکی از دوستانش چنین نقل کرد:

اینجانب در گذشته با یک نفر، رفاقت داشتم. اهل یکی از دهات اطراف خسروشهر (خسروشاه) (1) بود. روزی برایم گفت:

بنده ده رأس گوسفند داشتم. روزی موقع شامگاه آنها را به آغل و جایگاه حیوانات آوردم و در آن را محکم بستم. شب که سپری شد، سحرگاه از خواب بیدار شدم، رفتم دام‏ها را از «مراح» بیرون کنم و برای چرانیدن به چراگاه ببرم.

متأسفانه، دیدم گوسفندان مریض نیستند، بلکه مورد دستبرد قرار گرفته‏اند. لذا شروع به تفحص کردم و همه جا را گشتم و بسیار تکاپو نمودم، با تأسف از دام‏ها خبری به دست نیامد. ناچار مأیوسانه به خانه مراجعت کردم.

از این جهت خیلی ناراحت بودم. روزی همسرم گفت: برو مسجد حضرت ابوالفضل (علیه‏السلام) گوگان و به آن حضرت دخیل شو. من نیز آمدم به شهر گوگان دیدم در مسجد بسته است. آن موقع متولی مسجد حاج میر زینال بودم. نزد او رفتم و گفتم: لطفا محبت فرمایید در مسجد را باز کنید. زیرا من مشکل دارم و می‏خواهم به حضرت عباس (علیه‏السلام) مشکلم را عرض کنم.

ایشان در را باز کردند و من داخل مسجد رفتم و به آن بزرگوار دخیل شدم‏

و خیلی گریستم و بر اثر گریه زیاد بی‏هوش شدم و پس از ساعتی به هوش آمده و مجددا عرض حاجت نمودم و مبلغ بیست تومان به صندوق مسجد واریز کردم و به خانه خود بازگشتم.

فردای آن روز داشتم از بازارچه هفتگی (خسروشاه) رد می‏شدم با یک نفر شبانی از اهالی دهکده (گنبرف) برخورد کردم و قصه گوسفندان را گفتم. وی در پاسخ اظهار داشت: ناراحت نباش گوسفندانت در روستای ما در فلان خانه است. من هر چه سریع‏تر خودم را به آدرس مزبور رساندم و دیدم گوسفندان همه سالم هستند و در جلوشان علوفه ریخته‏اند.

به هر حال، بدون هیچ گونه دردسر و مشکل خاص، آنها را تحویل گرفتم و بعد از یک سال بره‏ای از بچه‏های آن گوسفندان را آوردم در جلو مسجد حضرت ابوالفضل (علیه‏السلام) در گوگان ذبح کردم و در همین مسجد به مؤمنان اطعام و احسان نمودم.


1) خسروشهر شهر کوچکی است در نزدیکی تبریز که مقبره مطهر مرحوم شیخ سلار دیلمی یکی از فقیهان نامدار شیعه در آن قرار دارد.