جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

یا حضرت اباالفضل هزینه پزشک را به شما می‏دهم‏

زمان مطالعه: 3 دقیقه

در شب هشتم ماه محرم الحرام 1423 برابر با دوم فروردین ماه 1381ش – آقای مشهدی رضا قلی محمودپور فرزند حاج محمد حسن ساکن روستای قشلاق سابق الذکر که یکی از ذاکران مصائب خاندان عصمت و طهارت (علیهم‏السلام) است. پیرامون کرامت مسجد حضرت ابوالفضل (علیه‏السلام(- گوگان – قصه‏ای را شرح دادند که در ذیل می‏خوانید:

اینجانب یک رأس گاو شیری از نژاد هلندی، داشتم که آبستن بود. در شب 21 ماه مبارک رمضان – 1422 ق – شروع به زائیدن نمود. این اتفاق دقیقا هنگام اذان مغرب رخ داده بود. از این رو به خاطر زایش گاو مزبور افطار نکرده و گفتم: پس از آن که گاو بچه‏اش را زائید، با فراغت بال و آسودگی خاطر می‏رویم خانه افطار می‏کنیم. به هر حال سرانجام چهل دقیقه از اذان مغرب گذشته بود که گاو باردار تولید مثل نمود و یک رأس گوساله زائید؛ ولی مع الاسف، دیدیم که گوساله نابینا می‏باشد و از نیروی بینایی برخوردار نیست. علاوه بر این گیج و خل هم می‏باشد و به طور مرتب سرش را از زمین بلند می‏کرد و به زمین می‏زند. به گونه‏ای که در عرض یک دقیقه ده بار خودش را مرتب به زمین می‏زد. من وقتی چنین دیدم یکی از بستگانم که شغلش گاوداری می‏باشد، صدا کردم تا بیاید و وضعیت این حیوان را او هم ببیند. او هم آمد گوساله مزبور را

دید. از وی پرسیدم: آیا به نظر شما لازم است به دنبال دامپزشک بروم تا بیاید گوساله را مورد معاینه قرار دهد؟ گفت: این گوساله به درد نمی‏خورد و قطعا هم زنده نمی‏ماند. بنابراین علاوه این، که هزینه دامپزشک برای شما گران تمام می‏شود، پولتان را بیهوده خرج نکنید. در این گفتگو بودیم ناگهان دیدم گاو یاد شده می‏خواهد بچه دیگری نیز بزاید. سرانجام پس از چند لحظه گوساله دیگری نیز زایید اما گوساله دومی نیز، بعد از زاییدن شروع به صدا کشیدن نمود. این نکته برای ما به تجربه ثابت گردید که هر گوساله‏ای که هنگام متولد شدن صدا کند دیگر زنده نمی‏ماند. وقتی دیدیم گوساله دومی نیز مردنی است، گفتیم: این گوساله‏ها پس از چند لحظه دیگر می‏میرند و از سویی همگی خسته شده و افطار هم نکرده‏ایم؛ بیایید برویم خانه افطار کنیم، هر چه پیش آید خوش آید.

حاصل کلام آن که: گوساله‏ها را در همان حالت در اصطبل رها کرده و رفتیم خانه تا افطار کنیم. بنده هنگام افطار سر سفره به زبان آذری چند کلمه دعا کردم. آن شب هم دست‏هایم را به سوی آسمان بلند کردم و دعا نمودم و در پایان آن گفتم: یا حضرت اباالفضل (علیه‏السلام) هزینه پزشک را به شما می‏دهم و دیگر پزشک نمی‏آورم تا گوساله‏ها را معاینه کند. بنابراین اگر این گوساله‏ها زنده بمانند، من نذر می‏کنم، مبلغ پنج هزار تومان موقع فروختن آن‏ها به صندوق مسجد حضرت ابوالفضل العباس (علیه‏السلام) واقع در شهر گوگان واریز می‏کنم. و نیز مبلغ تومان دیگر در ماه محرم روز تاسوعا در مسجد جامع قریه قشلاق برای اطعام معروف به «خرج حضرت ابوالفضل علیه‏السلام» اهدا می‏نمایم.

دیگر برای گوساله‏های مذبور از جایی که موقع شامگاه آنجا بودند حرکت نموده و به جای دیگری رفته‏اند! پس از تفحص مشاهده کردم که در زیر گانی‏

که اصلا شیر نداشت، مشغول مکیدن پستان‏های آن هستند و هیچ‏گونه اثری از بیماری و نابینایی در آن‏ها وجود ندارد! آری از کرامت حضرت ابوالفضل (علیه‏السلام) هر دو گوساله عافیت یافته و از سلامتی کامل برخوردارند. اکنون نزدیک به سه ماه و نیم است که رشد کافی نموده و بزرگ گردیده‏اند این کار خارق‏العاده عنایت حضرت ابوالفضل (علیه‏السلام) می‏باشد. چنان که هنگامی که اعضای خانواده‏ام این صحنه عجیب را دیدند گفتند: این معجزه و کرامت حضرت قمر بنی‏هاشم ابوالفضل العباس (علیه‏السلام) است. برای این که گوساله‏های فوق الذکر علاوه بر این که بیمار و یکی نابینا بود در آن وقت حساس به یک شخص ماهر و آشنا به مسائل گاوداری نیاز داشتند تا مایحتاج اولیه آن‏ها را تأمین نماید. در حالی که بدون این که کسی از آن‏ها پرستاری کند زنده مانده‏اند!