در شب هشتم ماه محرم الحرام 1423 برابر با دوم فروردین ماه 1381ش – آقای مشهدی رضا قلی محمودپور فرزند حاج محمد حسن ساکن روستای قشلاق سابق الذکر که یکی از ذاکران مصائب خاندان عصمت و طهارت (علیهمالسلام) است. پیرامون کرامت مسجد حضرت ابوالفضل (علیهالسلام(- گوگان – قصهای را شرح دادند که در ذیل میخوانید:
اینجانب یک رأس گاو شیری از نژاد هلندی، داشتم که آبستن بود. در شب 21 ماه مبارک رمضان – 1422 ق – شروع به زائیدن نمود. این اتفاق دقیقا هنگام اذان مغرب رخ داده بود. از این رو به خاطر زایش گاو مزبور افطار نکرده و گفتم: پس از آن که گاو بچهاش را زائید، با فراغت بال و آسودگی خاطر میرویم خانه افطار میکنیم. به هر حال سرانجام چهل دقیقه از اذان مغرب گذشته بود که گاو باردار تولید مثل نمود و یک رأس گوساله زائید؛ ولی مع الاسف، دیدیم که گوساله نابینا میباشد و از نیروی بینایی برخوردار نیست. علاوه بر این گیج و خل هم میباشد و به طور مرتب سرش را از زمین بلند میکرد و به زمین میزند. به گونهای که در عرض یک دقیقه ده بار خودش را مرتب به زمین میزد. من وقتی چنین دیدم یکی از بستگانم که شغلش گاوداری میباشد، صدا کردم تا بیاید و وضعیت این حیوان را او هم ببیند. او هم آمد گوساله مزبور را
دید. از وی پرسیدم: آیا به نظر شما لازم است به دنبال دامپزشک بروم تا بیاید گوساله را مورد معاینه قرار دهد؟ گفت: این گوساله به درد نمیخورد و قطعا هم زنده نمیماند. بنابراین علاوه این، که هزینه دامپزشک برای شما گران تمام میشود، پولتان را بیهوده خرج نکنید. در این گفتگو بودیم ناگهان دیدم گاو یاد شده میخواهد بچه دیگری نیز بزاید. سرانجام پس از چند لحظه گوساله دیگری نیز زایید اما گوساله دومی نیز، بعد از زاییدن شروع به صدا کشیدن نمود. این نکته برای ما به تجربه ثابت گردید که هر گوسالهای که هنگام متولد شدن صدا کند دیگر زنده نمیماند. وقتی دیدیم گوساله دومی نیز مردنی است، گفتیم: این گوسالهها پس از چند لحظه دیگر میمیرند و از سویی همگی خسته شده و افطار هم نکردهایم؛ بیایید برویم خانه افطار کنیم، هر چه پیش آید خوش آید.
حاصل کلام آن که: گوسالهها را در همان حالت در اصطبل رها کرده و رفتیم خانه تا افطار کنیم. بنده هنگام افطار سر سفره به زبان آذری چند کلمه دعا کردم. آن شب هم دستهایم را به سوی آسمان بلند کردم و دعا نمودم و در پایان آن گفتم: یا حضرت اباالفضل (علیهالسلام) هزینه پزشک را به شما میدهم و دیگر پزشک نمیآورم تا گوسالهها را معاینه کند. بنابراین اگر این گوسالهها زنده بمانند، من نذر میکنم، مبلغ پنج هزار تومان موقع فروختن آنها به صندوق مسجد حضرت ابوالفضل العباس (علیهالسلام) واقع در شهر گوگان واریز میکنم. و نیز مبلغ تومان دیگر در ماه محرم روز تاسوعا در مسجد جامع قریه قشلاق برای اطعام معروف به «خرج حضرت ابوالفضل علیهالسلام» اهدا مینمایم.
دیگر برای گوسالههای مذبور از جایی که موقع شامگاه آنجا بودند حرکت نموده و به جای دیگری رفتهاند! پس از تفحص مشاهده کردم که در زیر گانی
که اصلا شیر نداشت، مشغول مکیدن پستانهای آن هستند و هیچگونه اثری از بیماری و نابینایی در آنها وجود ندارد! آری از کرامت حضرت ابوالفضل (علیهالسلام) هر دو گوساله عافیت یافته و از سلامتی کامل برخوردارند. اکنون نزدیک به سه ماه و نیم است که رشد کافی نموده و بزرگ گردیدهاند این کار خارقالعاده عنایت حضرت ابوالفضل (علیهالسلام) میباشد. چنان که هنگامی که اعضای خانوادهام این صحنه عجیب را دیدند گفتند: این معجزه و کرامت حضرت قمر بنیهاشم ابوالفضل العباس (علیهالسلام) است. برای این که گوسالههای فوق الذکر علاوه بر این که بیمار و یکی نابینا بود در آن وقت حساس به یک شخص ماهر و آشنا به مسائل گاوداری نیاز داشتند تا مایحتاج اولیه آنها را تأمین نماید. در حالی که بدون این که کسی از آنها پرستاری کند زنده ماندهاند!