جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

به برکت حضرت عباس شفا یافتم و مسلمان شدم

زمان مطالعه: 2 دقیقه

یکی از بزرگان اهل منبر نقل کرد از واعظی شنیدم که می‏گفت:

4. من در قوچان بودم، یک یهودی مرا برای روضه خواندن به خانه‏اش دعوت کرد! من شگفت‏زده به خانه‏اش رفتم و او گفت: می‏خواهم مسلمان شوم. علت اسلام آوردن وی را پرسیدم، گفت: همسر من بیمار بود. دیشب موقعی که از تجارتخانه‏ام وارد منزل شدم، دیدم بسیار گریان است. از علت گریه‏اش سؤال کردم، در پاسخ گفت: شوهرم، من از شما شرمنده‏ام؛ زیرا حدود هفده سال است که به مرض روماتیسم پا دچارم و به کلی از حرکت کردن عاجز می‏باشم و با آنکه شما هزینه‏ی فراوانی صرف نموده‏اید، از بهبودی ناامیدم. امشب می‏خواهم به حضرت ابی‏الفضل علیه‏السلام

مسلمانان، متوسل شوم، زیرا بعضی از اوقات می‏دیدم زنان مسلمان یکدیگر را برای روضه خبر می‏کردند و چون من از آنان پرسش می‏کردم چه خبر است؟ می‏گفتند: ما در مجلس عزاداری حاضر می‏شویم و در آنجا متوسل به حضرت عباس علیه‏السلام می‏گردیم و خداوند به واسطه‏ی این توسل بیماران ما را شفا می‏دهد و حاجتمان را روا می‏سازد. من هم امشب می‏خواهم متوسل به آن سرور بشوم و برای مظلومیت او اشک بریزم. چنانچه شفا یافتم آیا حاضری مسلمان شوی؟

گفتم: بلی و دیدم با گریه می‏گفت: یا اباالفضل، یا اباالفضل! مدتی بعد مرا خواب درربود طولی نکشید که شنیدم می‏گوید: برخیز، نگاه کن! برخاستم و دیدم اطاق که تاریک بود، روشن شده و زوجه‏ام، با حال سلامتی، در صورتی که نمی‏توانست بایستد، بر پا ایستاده و می‏گوید: الآن حضرت ابی‏الفضل علیه‏السلام در اینجا بود. گفتم: ماجرا را بازگو کن.

گفت: شما که خوابیدید، من آن قدر تضرع و زاری کردم تا به خواب رفتم. در عالم رؤیا دیدم یک آقای جلیل‏القدری به من فرمود: بلند شو. عرض کردم: قدرت برخاستن ندارم، و افزودم دست خود را به من بدهید شاید بتوانم حرکتی نمایم. مشاهده نمودم که محزون شد. سپس ملاحظه کردم دیدم دست در بدن ندارد.

یهودی پس از نقل داستان فوق افزود: اکنون ما دو نفر به شرف اسلام مشرف می‏شویم و بعدا مجلس باشکوهی تشکیل داده و این کرامت حضرت عباس علیه‏السلام را برای خویشان و دیگران بازگو می‏کنیم و جمعیت زیادی را به اسلام گرایش می‏دهیم.