فقیه بزرگوار، عالم متقی، حجةالاسلام والمسلمین آیتالله آقای حاج سید محمد مفتی الشیعه طی یادداشتی، سه مطلب جالب و خواندنی برای انتشارات مکتب الحسین علیهالسلام فرستادهاند که ذیلا درج میشود. ایشان مرقوم داشتهاند:
السلام علیکم، وفقکم الله لمرضاته. بنا بر درخواست مکرر جناب عالی، که متوسل به حضرت قمر بنیهاشم علیهالسلام میباشید و در نظر گرفتهاید که کرامات آن حضرت را زینتبخش تألیف خودتان قرار دهید تا اثری جاویدان از جناب شما باقی بماند، چند صفحهای را قلمی میکنم ان شاء الله تعالی مورد عنایت آن حضرت قرار گرفته و ذخیرهی آخرت خواهد بود.
این جانب کرامات متعددی از آن حضرت دیدهام، ولی در اینجا تنها اکتفا به ذکر سه کرامت میکنم، هر کدامش را صلاح دیدید انتخاب کنید. ضمنا مستحضر هستید که به علت مواجه بودن با کارهای متفرقه، فرصت آن را ندارم که مطالب را با بیانی فصیح و قلمی رسا به رشتهی تحریر درآورم، لذا با حفظ اصل مطلب، مجاز هستید جملات و تعابیر را آن گونه که صلاح میدانید ویرایش کنید.
مطلب اول: مستحضر هستید که اردبیل، از قدیم شهر مذهبی و دارالارشاد بوده و اهالی آن محب اهلالبیت علیهالسلام و در توسل به خاندان عصمت و طهارت کمنظیر
میباشند. ایام محرم، مخصوصا روز تاسوعا و عاشورا، در آن دیار صفای خاصی دارد، و روز تاسوعا مخصوص توسل به حضرت قمر بنیهاشم علیهالسلام است. در این دو روز، اهالی منطقه به ویژه در دوران سابق، علاوه بر نذورات، کیفیت خاصی نیز در توسل داشتند، مثلا آب وضوی علمای کبار را – مخصوصا اگر سید میبود – برای ادای دین و شفای مریض و دفع دشمن و دیگر حاجات شرعیهی خودشان به تبرک میبردند. نیز به در خانهی سادات مشهور – به ویژه علمای آنها – میرفتند و از آنها درخواست میکردند که برای قضای حوائج شرعی و رفع پریشانیها، به حضور ائمهی طاهرین و شهدای اهلبیت علیهالسلام عریضه بنویسند (مثل عریضهای که مردم به رؤسا مینویسند) و از آنها میخواستند که شفیع آنها در درگاه احدیت باشند و حوائج آنها را از خداوند متعال بخواهند. سادات و علمای مزبور هم مضایقهای نداشتند و برای قضای حوائج مؤمنین و مؤمنات عریضه مینوشتند. حتی ابوی و اعمام ما، که از فقهای معروف اردبیل بودند، سخت مورد مراجعهی مردم بودند و از آنها طلب نگارش عریضه میشد و آنها نیز تقاضای مراجعین را رد نمیکردند. به قدر امکان، خواهش آنان را قبول میکردند.
خود این جانب از سن 9 سالگی از روی عریضههای حضرت رونویسی میکردم و بعدا کمکم یاد گرفتم و از حفظ مینوشتم. در ایام عاشورا، مخصوصا غروب تاسوعا، مجال نوشتن تمام عریضه نبود. فقط بسماللهها، سلامها، و اسامی صاحبان عریضه را مینوشتم و باقی مطالب عریضه را بعد از ایام عاشورا تکمیل میکردم و نذوراتی که برای خود این جانب میشد بسیار بود. والدهی مرحومهی علویهی بنت مرحوم آیتالله آقای آقامیر حبیبالله اطهاری کلخورانی دستور داده بود این پولها جمع میشد و از حاصل آن، روز تاسوعا به نام حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام اطعام و احسان میکردیم و عزاداران حضرت ابیعبدالله علیهالسلام، از دستههای سینهزن و زنجیرزن، ظهر روز تاسوعا میآمدند و از اطعام آن حضرت میخوردند و متبرک میشدند.
گفتنی است که این جانب، هر وقت از استماع سخنان فرد صاحب حاجت متأثر میشدم و از گرفتاری شدید به شدت اندوهگین میشدم (مثلا هنگام شنیدن شرح حالش به گریه میافتادم و او مرا قسم میداد که عریضه را از روی صدق دل بنویسم) با خود میگفتم که چطور میشود این قدر صاحب حاجت گرفتار وجود داشته باشد و از
من درخواست کند و مأیوس گردد؟! لذا از بین عرائض گوناگون، عریضهی به حضرت عباس علیهالسلام را انتخاب میکردم و به ایشان متوسل میشدم و تا اندازهای نیز اطمینان داشتم که اگر عریضه را به محضر ایشان بنویسم مأیوس نمیکند، اما اگر عریضه به محضر دیگران، از ائمه و شهدای اهلبیت علیهمالسلام، بنویسم ممکن است مورد استجابت واقع نشود؛ لذا برای اینکه بتوانم گرفتاری این گونه افراد مضطر را برطرف ساخته یا زمینهی برآورده شدن حاجاتشان را فراهم سازم، عریضه به حضرت عباس علیهالسلام را انتخاب میکردم و بعد از عرض سلام، این کلمات را که یاد گرفته بودم مینوشتم، که البته چون با زبان عربی آشنا نبودم فقط خلاصهی مضمون عریضه را متوجه بودم و خصوصیات کلمات را نمیدانستم. در عریضه چنین مینوشتم:
و بعد، فأنا الأمة الذلیلة (در عریضهی زنها) یا فأنا العبد الذلیل (در عریضهی مردها) قد لجأت الیک و توسلت بک و أنت باب الحوائج و باب المراد و أسألک بحقک و بحق أخیک الحسین الشهید المظلوم و بحق أختک زینب الکبری و صدیقة الصغری علیهم السلام أن تکون لی شفیعا عند الله تعالی فی أن تقضی حاجتی و تعطنی مطلبی المستور فی ضمیری. در آخر نیز مینوشتم: الدخیل یا سیدی و مولای، یا ابوالفضل العباس علیهالسلام أدرکنی بالعجلة بالعجلة.
در اثر نوشتن این عرایض، آن قدر کرامات از حضرت در جهت قضای حاجات متوسلین و رفع گرفتاری از آنها (چه ارحام و چه همشهریها) دیدم که به شماره نمیآید و برخی از آنها، هنگام آوردن نذر، نتایج توسل به حضرت عباس علیهالسلام و کرامات دیده شده از ایشان را بیان میکردند. به علت بروز این کرامات، که بعضی از آنها را خود من هم شاهد بودم، امید و اطمینان پیدا کرده بودم که اگر از زبان صاحب حاجت، عریضهای به محضر حضرت اباالفضل العباس علیهالسلام بنویسم، آن حضرت وی را مأیوس نمیفرماید.