جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عریضه به محضر قمر بنی‏هاشم

زمان مطالعه: 3 دقیقه

فقیه بزرگوار، عالم متقی، حجةالاسلام والمسلمین آیت‏الله آقای حاج سید محمد مفتی الشیعه طی یادداشتی، سه مطلب جالب و خواندنی برای انتشارات مکتب الحسین علیه‏السلام فرستاده‏اند که ذیلا درج می‏شود. ایشان مرقوم داشته‏اند:

السلام علیکم، وفقکم الله لمرضاته. بنا بر درخواست مکرر جناب عالی، که متوسل به حضرت قمر بنی‏هاشم علیه‏السلام می‏باشید و در نظر گرفته‏اید که کرامات آن حضرت را زینت‏بخش تألیف خودتان قرار دهید تا اثری جاویدان از جناب شما باقی بماند، چند صفحه‏ای را قلمی می‏کنم ان شاء الله تعالی مورد عنایت آن حضرت قرار گرفته و ذخیره‏ی آخرت خواهد بود.

این جانب کرامات متعددی از آن حضرت دیده‏ام، ولی در اینجا تنها اکتفا به ذکر سه کرامت می‏کنم، هر کدامش را صلاح دیدید انتخاب کنید. ضمنا مستحضر هستید که به علت مواجه بودن با کارهای متفرقه، فرصت آن را ندارم که مطالب را با بیانی فصیح و قلمی رسا به رشته‏ی تحریر درآورم، لذا با حفظ اصل مطلب، مجاز هستید جملات و تعابیر را آن گونه که صلاح می‏دانید ویرایش کنید.

مطلب اول: مستحضر هستید که اردبیل، از قدیم شهر مذهبی و دارالارشاد بوده و اهالی آن محب اهل‏البیت علیه‏السلام و در توسل به خاندان عصمت و طهارت کم‏نظیر

می‏باشند. ایام محرم، مخصوصا روز تاسوعا و عاشورا، در آن دیار صفای خاصی دارد، و روز تاسوعا مخصوص توسل به حضرت قمر بنی‏هاشم علیه‏السلام است. در این دو روز، اهالی منطقه به ویژه در دوران سابق، علاوه بر نذورات، کیفیت خاصی نیز در توسل داشتند، مثلا آب وضوی علمای کبار را – مخصوصا اگر سید می‏بود – برای ادای دین و شفای مریض و دفع دشمن و دیگر حاجات شرعیه‏ی خودشان به تبرک می‏بردند. نیز به در خانه‏ی سادات مشهور – به ویژه علمای آنها – می‏رفتند و از آنها درخواست می‏کردند که برای قضای حوائج شرعی و رفع پریشانی‏ها، به حضور ائمه‏ی طاهرین و شهدای اهل‏بیت علیه‏السلام عریضه بنویسند (مثل عریضه‏ای که مردم به رؤسا می‏نویسند) و از آنها می‏خواستند که شفیع آنها در درگاه احدیت باشند و حوائج آنها را از خداوند متعال بخواهند. سادات و علمای مزبور هم مضایقه‏ای نداشتند و برای قضای حوائج مؤمنین و مؤمنات عریضه می‏نوشتند. حتی ابوی و اعمام ما، که از فقهای معروف اردبیل بودند، سخت مورد مراجعه‏ی مردم بودند و از آنها طلب نگارش عریضه می‏شد و آنها نیز تقاضای مراجعین را رد نمی‏کردند. به قدر امکان، خواهش آنان را قبول می‏کردند.

خود این جانب از سن 9 سالگی از روی عریضه‏های حضرت رونویسی می‏کردم و بعدا کم‏کم یاد گرفتم و از حفظ می‏نوشتم. در ایام عاشورا، مخصوصا غروب تاسوعا، مجال نوشتن تمام عریضه نبود. فقط بسم‏الله‏ها، سلام‏ها، و اسامی صاحبان عریضه را می‏نوشتم و باقی مطالب عریضه را بعد از ایام عاشورا تکمیل می‏کردم و نذوراتی که برای خود این جانب می‏شد بسیار بود. والده‏ی مرحومه‏ی علویه‏ی بنت مرحوم آیت‏الله آقای آقامیر حبیب‏الله اطهاری کلخورانی دستور داده بود این پول‏ها جمع می‏شد و از حاصل آن، روز تاسوعا به نام حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام اطعام و احسان می‏کردیم و عزاداران حضرت ابی‏عبدالله علیه‏السلام، از دسته‏های سینه‏زن و زنجیرزن، ظهر روز تاسوعا می‏آمدند و از اطعام آن حضرت می‏خوردند و متبرک می‏شدند.

گفتنی است که این جانب، هر وقت از استماع سخنان فرد صاحب حاجت متأثر می‏شدم و از گرفتاری شدید به شدت اندوهگین می‏شدم (مثلا هنگام شنیدن شرح حالش به گریه می‏افتادم و او مرا قسم می‏داد که عریضه را از روی صدق دل بنویسم) با خود می‏گفتم که چطور می‏شود این قدر صاحب حاجت گرفتار وجود داشته باشد و از

من درخواست کند و مأیوس گردد؟! لذا از بین عرائض گوناگون، عریضه‏ی به حضرت عباس علیه‏السلام را انتخاب می‏کردم و به ایشان متوسل می‏شدم و تا اندازه‏ای نیز اطمینان داشتم که اگر عریضه را به محضر ایشان بنویسم مأیوس نمی‏کند، اما اگر عریضه به محضر دیگران، از ائمه و شهدای اهل‏بیت علیهم‏السلام، بنویسم ممکن است مورد استجابت واقع نشود؛ لذا برای اینکه بتوانم گرفتاری این گونه افراد مضطر را برطرف ساخته یا زمینه‏ی برآورده شدن حاجاتشان را فراهم سازم، عریضه به حضرت عباس علیه‏السلام را انتخاب می‏کردم و بعد از عرض سلام، این کلمات را که یاد گرفته بودم می‏نوشتم، که البته چون با زبان عربی آشنا نبودم فقط خلاصه‏ی مضمون عریضه را متوجه بودم و خصوصیات کلمات را نمی‏دانستم. در عریضه چنین می‏نوشتم:

و بعد، فأنا الأمة الذلیلة (در عریضه‏ی زنها) یا فأنا العبد الذلیل (در عریضه‏ی مردها) قد لجأت الیک و توسلت بک و أنت باب الحوائج و باب المراد و أسألک بحقک و بحق أخیک الحسین الشهید المظلوم و بحق أختک زینب الکبری و صدیقة الصغری علیهم السلام أن تکون لی شفیعا عند الله تعالی فی أن تقضی حاجتی و تعطنی مطلبی المستور فی ضمیری. در آخر نیز می‏نوشتم: الدخیل یا سیدی و مولای، یا ابوالفضل العباس علیه‏السلام أدرکنی بالعجلة بالعجلة.

در اثر نوشتن این عرایض، آن قدر کرامات از حضرت در جهت قضای حاجات متوسلین و رفع گرفتاری از آنها (چه ارحام و چه همشهریها) دیدم که به شماره نمی‏آید و برخی از آنها، هنگام آوردن نذر، نتایج توسل به حضرت عباس علیه‏السلام و کرامات دیده شده از ایشان را بیان می‏کردند. به علت بروز این کرامات، که بعضی از آنها را خود من هم شاهد بودم، امید و اطمینان پیدا کرده بودم که اگر از زبان صاحب حاجت، عریضه‏ای به محضر حضرت اباالفضل العباس علیه‏السلام بنویسم، آن حضرت وی را مأیوس نمی‏فرماید.