جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ضمانت و شفاعت

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

در کتاب دارالسلام مذکور است:

یکی از تلامیذ صاحب ریاض گفت: والده‏ی یکی از اهل علم در تهران فوت کرده بود، جنازه‏اش را به کربلا آوردند تا دفن کنند. هنگامی که وی جنازه‏ی مادر را دید، متوجه شد که دماغ او شکسته است. چون از سبب آن سؤال کرد؟ گفتند: تابوت از بالای اسب بر زمین افتاد و دماغ او شکست. فورا جنازه را برای طواف به حرم حضرت ابوالفضل علیه‏السلام آورد و عرض کرد: آقا، نماز مادرم صحیح نبود، شما شفاعت کنید که او را عذاب نکنند، من ضامن هستم که پنجاه سال نماز او را بدهم بخوانند. این را گفت و جنازه را دفن نمود.

مدتی گذشت، شبی در خواب دید مادرش را بر درختی آویخته و می‏زنند.

گفت: چرا مادر مرا می‏زنید؟!

گفتند: ابوالفضل العباس علیه‏السلام حکم فرموده است. گفت: آخر برای چه؟!

گفتند: اگر می‏خواهی وی نجات یابد، فلان مبلغ را بده تا او را نزنیم. چون از خواب بیدار شد و اجرت پنجاه سال نماز استیجاری را به قرار مرسوم آن زمان حساب کرد، دید مطابق با همان مبلغ است که در خواب گفته‏اند! لذا آن وجه را به نزد صاحب ریاض، مرحوم آقا سید علی طباطبائی، برد که ایشان بدهند برای مادرش نماز بخوانند. (1).

در این خواب، عبرتی است برای توجه به حقوق الهی و ترک مسامحه در ادای آنها، برای هر که به دیده‏ی اعتبار در آن نگرد. (2).


1) شخصیت حضرت ابوالفضل علیه‏السلام: صفحه‏ی 65.

2) دارالسلام نوری: ترجمه‏ی آیت‏الله کمره‏ای، جلد 2 صفحه‏ی 241.