مؤلف کتاب الوقایع (صفحهی 36) از آیةالله العظمی حاج میرزا حسن شیرازی (متوفی سنهی 1312 ق) نقل کرده که فرمود:
من از سامرا برای زیارت حسین بن علی علیهالسلام رهسپار شدم. در بین راه به منزل یک نفر رئیس قبیله وارد شدم. ضمن پذیرایی زنی پیش من آمد و گفت: «السلام علیک یا خادم العباس«، درود بر تو ای خادم عباس. من از این طرز سلام تعجب نمودم. از رئیس قبیله پرسیدم این زن کیست و چرا این جور سلام میدهد؟
جواب داد: این زن، خواهر من است.
زمانی من سخت مریض شدم، به گونهای که حالم وخیم گشت و به حالت احتضار رسیدم. در آن حال دیدم که خواهرم بالای تپهای که جلوی منطقهی سکونت ایل ما قرار دارد، رو به سوی قبر مولای ما عباس علیهالسلام کرده و با گیسوی پریشان و چشم گریان
میگوید: اباالفضل، از خدا بخواه برادرم را شفا دهد.
سپس دو آقای بزرگوار را مشاهده کردم، یکی از آنان به دیگری گفت: برادرم، حسین، ببین این زن مرا وسیلهی شفای برادر خود قرار داده است، از خدا بخواه تا او را شفا دهد. امام حسین علیهالسلام فرمود، این شخصی است که نزدیک است دنیا را بدرود گوید، و کار از کار گذشته است. خواهرم برای بار دوم و سوم با لحن تند از مولای ما عباس علیهالسلام خواست تا از خدا برای من درخواست شفا نماید.
مجددا دیدم که عباس با دیدهی اشکبار به امام حسین علیهالسلام عرضه میدارد: برادرم، از خدا بخواه که این مریض را شفا دهد، وگرنه لقب باب الحوائجی را از من سلب نماید.
امام حسین علیهالسلام با توجهی کامل فرمود: برادرم، خدایت سلام میرساند و میفرماید این موقعیت تا روز قیامت برای تو باقی است. ما به احترام تو این مریض را شفا دادیم. (1).
درگاه او چو قبلهی ارباب حاجت است
باب الحوائجش همه جا گفتگو کنند
1) قیام حق: صفحهی 148.