زمان مطالعه: < 1 دقیقه
آن علمدار ار نبد در کارزار
بهر آبی از صغیری شرمسار
آن علمدار ار دو دستش شد قلم
از خجالت رو نکرد اندر حرم
آن علمدار شه خیر الأنام
کشته شد، لیکن نبودی تشنه کام
در لب نهر این علمدار حسین
داد جان، لب تشنه، از تیغ و سنین
آن علمدار رسول کبریا
نعش پاکش کرد طیران در هوا
این علمدار عزیز ذوالجلال
نعشش از سم فرس شد پایمال