آوردهاند: وقتی که اهلبیت علیهمالسلام وارد مدینه شدند، امالبنین علیهاالسلام کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با زینب کبری علیهاالسلام ملاقات کرد و به وی گفت: ای دختر امیرالمؤمنین، از پسرانم
چه خبر؟
زینب علیهاالسلام فرمود: همگی کشته شدند.
امالبنین عرض کرد: جان همه به فدای حسین علیهالسلام، بگو از حسین علیهالسلام چه خبر؟
زینب فرمود: حسین علیهالسلام را با لب تشنه کشتند.
امالبنین تا این سخن را شنید، دستهای خود را بر سر کوفت و با صدای بلند و حال گریان گفت: وا حسیناه!
زینب علیهاالسلام فرمود: ای امالبنین، از پسرت عباس یک یادگاری آوردهام.
امالبنین گفت: آن یادگار چیست؟
زینب علیهاالسلام سپر خونین حضرت عباس علیهالسلام را از زیر چادر بیرون آورد، و امالبنین علیهاالسلام تا آن را دید، آنچنان دلش سوخت که نتوانست تحمل کند و بیهوش به زمین افتاد. (1).
1) تذکرة الشهداء: ملا حبیبالله کاشانی، صفحهی 443.