جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مصیبت بزرگ

زمان مطالعه: 2 دقیقه

بر ارباب بصیرت پوشیده نیست که اگر کسی اندکی در چگونگی به میدان رفتن و شهادت این مظلوم تأمل نماید، می‏داند که بعد از مصیبت برادرش امام حسین علیه‏السلام، مصیبتی بزرگتر از مصیبت این مظلوم روی نداده است، و در این باب همین بس، که پشت امام حسین علیه‏السلام، که خود رکن عظیم اسلام بود، از این مصیبت شکست و چاره‏ی آن مظلوم، که پناه بیچارگان بود، در این واقعه کم شد. آیا گمان می‏کنی که اگر پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم و علی مرتضی علیه‏السلام و فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام در این واقعه حاضر می‏بودند گریه نمی‏کردند؛ چنانکه امام حسین علیه‏السلام گریه کرد؟!

مگر نشنیده‏ای که چون در جنگ مؤته، دو دست جعفر بن ابی‏طالب علیهماالسلام را بریدند و او را شهید کردند و خبر شهادت در مدینه به پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسید، یا اینکه خودش به قدرت الهی خبردار شد، اشک از چشمهای حضرت جاری شد و فرمود: «علی مثل جعفر فلیبک الباکیة«، یعنی: بر مثل جعفر علیه‏السلام باید چشمها بگریند. نیز حضرت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام از شنیدن این خبر صدا به واعماه بلند کرد و گریست، حال آنکه نود زخم بیشتر بر بدن جعفر علیه‏السلام نرسیده بود؛ پس اگر می‏دیدند یا می‏شنیدند که گوشتهای بدن حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام را به سرنیزه‏ها بلند کرده و بعد از اینکه دو دستش را قطع کرده، با شمشیر و نیزه و خنجر تمام اعضایش را پاره پاره ساخته‏اند، چه می‏کردند؟!

معلوم است که حضرت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام همان گونه که در مصیبت جعفر علیه‏السلام صدای خود را به واعماه بلند کرد، در مصیبت حضرت عباس علیه‏السلام نیز ناله‏ی واولداه و واقرة عیناه از دل برمی‏کشد و شاید در کلام پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم که فرمود: بر مثل جعفر علیه‏السلام باید گریه کرد نیز اشارتی به همین باشد که بر عباس علیه‏السلام باید گریه کرد که مصیبتش بزرگتر خواهد

بود، چه او را مانند جعفر علیه‏السلام دو دستش را خواهند برید.

و حدیث «و لا یوم کیوم الحسین علیه‏السلام» برهانی آشکار بر این حقیقت است که مصیبت حضرت عباس علیه‏السلام از اعظم مصایب بوده:

کم هام عز و اید للسماح و کم‏

اقدام سبق بها طاعت طوائحه‏

چه بسیار سرهای باعزت و دستهای باجود و سخاوت و قدمهای پیشرو در راه محبت که حوادث عظیمه‏ی روز عاشورا آنها را هلاک و نابود نمود.

لم ینس قط و لا الذکری تجدده‏

اوری یزند الاسی للحشر فادحه‏

یعنی هرگز این مصیبت فراموش نمی‏شود و یاد کردن آن موجب تازگی آن نمی‏گردد. چه، یادآوری فرع فراموشی است و برافروزنده‏ی این مصیبت چنان آن را برافروخته است که تا روز قیامت فراموش نمی‏شود و خاموش نمی‏گردد.

مصیبتها هر چند بزرگ باشند، همگی فراموش می‏شوند، مگر مصیبتهای صحرای کربلا. چه، این مصائبی است که زبان از گفتنش قاصر و گوش از شنیدن آن عاجز است. پس به راستی، فرزند فاطمه علیهاالسلام از مشاهده‏ی آنها چه حالتی داشت؟!

در آن دم کانچنان صحرای خونخوار

ز خون یاورانش گشت گلزار

علی‏اکبرش یکسر فتاده‏

ز سر تا پاش جوی خون گشاده‏

برادرزاده‏اش قاسم به خواری‏

ز خون، دست عروس او نگاری‏

علمدارش فتاده زار و مهجور

علم از دست و دست از پیکرش دور

به هر جا، غرق خون افتاده‏ای بود

برادر با برادرزاده‏ای بود (1)


1) تذکرة الشهداء: ملا حبیب‏الله کاشانی، صفحه‏ی 275.