جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ملاقات زهیر بن قین با قمر بنی‏هاشم

زمان مطالعه: 2 دقیقه

حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام روز عاشورا سوار بر اسب اطراف خیام می‏گشت و نگهبانی می‏کرد و مراقب بود تا دشمن جلو نیاید.

در این هنگام زهیر بن قین، یکی از یاران باوفای امام حسین علیه‏السلام، نزد ابوالفضل العباس علیه‏السلام آمد و عرض کرد: در این وقت آمده‏ام تا تو را به یاد سخن پدرت، علی علیه‏السلام، بیندازم. حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام که می‏دید خیام اهل‏بیت علیهم‏السلام در خطر تهدید دشمن است، از اسب پیاده نشده و فرمود: مجال سخن نیست، ولی چون نام پدرم را بردی، نمی‏توانم از گفتارش بگذرم، بگو که من سواره می‏شنوم.

زهیر گفت: پدرت هنگامی که می‏خواست با مادرت ام‏البنین علیهاالسلام ازدواج کند، به برادرش عقیل فرموده بود: زن شجاعی از خاندان شجاع برایم پیدا کن، زیرا می‏خواهم فرزند شجاعی از او به دنیا بیاید و حامی و ایثارگری فداکار برای برادرش امام حسین علیه‏السلام باشد.

بنابراین، ای عباس، پدرت تو را برای چنین روزی (عاشورا) خواسته است، مبادا

کوتاهی کنی! غیرت حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام با شنیدن این سخن به جوش آمد و چنان پا در رکاب زد که تسمه‏ی رکاب قطع گردید و فرمود: ای زهیر! آیا با این گفتار می‏خواهی به من جرأت بدهی؟! سوگند به خدا، هرگز دست از برادرم برنداشته و در حمایت از حریم او کوتاهی نخواهم نمود: » و الله لأریتک شیئا ما رأیته قط «. به خدا قسم فداکاری خود را به گونه‏ای ابراز کنم و به تو نشان دهم که هرگز نظیرش را ندیده باشی.

آنگاه حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام به طرف دشمن حمله کرد، چندان که گویی شمشیرش، آتشی است که در نیزار افتاده است، تا اینکه صد نفر از قهرمانان دشمن را کشت. از جمله، با مارد بن صدیف تغلبی، قهرمان بی‏بدیل دشمن، جنگی تن به تن کرده و نیزه‏ی بلند مارد را از دست او درآورد و نیزه را تکان سختی داد و فریاد زد: » ای مارد، از درگاه خدا امید دارم که با نیزه‏ی خودت، تو را به جهنم واصل کنم «.

آنگاه آن نیزه را در کمر اسب مارد فرو برد، اسب مضطرب شد و مارد خود را به زمین انداخت. سپس با اینکه جمعی از دشمن به کمک مارد آمدند، عباس علیه‏السلام همان دم نیزه را بر گلوی مارد فرود آورد و در نتیجه، گوش تا گوش او بریده شد و به هلاکت رسید، و در این درگیری شدید جمعی دیگر نیز به دست حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام کشته شدند. (داستان رزم آن حضرت با مارد را، قبلا در بخش قبل، فصل » جلوه‏هایی از دریای فضیلت قمر بنی‏هاشم علیه‏السلام «، به تفصیل آوردیم(.

حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام به سوی دشمن شتافت، آنها را موعظه کرد و از عاقبت بد ترسانید، ولی نصایح آن حضرت در آن کوردلان اثر نکرد.