حضرت قمر بنیهاشم علیهالسلام آیتی از جمال و زیبایی بود. رخسارهاش زیبا، چهرهاش پر شکوه، اندامش متناسب، و در عین حال چنان نیرومند بود که آثار دلیری و شجاعت را بخوبی نمایان میساخت. امالبنین علیهالسلام میگفت: پسرم، به خدا میسپارمت! قلب مادر آکنده از محبت به عباس علیهالسلام بود و برای وی از جانش عزیزتر و گرامیتر مینمود. مادر از چشم حسودان بر او نگران بود و میترسید که مبادا به او آسیبی برسانند و رنجورش کنند، لذا او را در پناه خداوند متعال قرار داد و ابیات زیر را دربارهاش سرود:
اعیذه بالواحد
من عین کل حاسد
قائمهم و القاعد
مسلمهم و الجاحد
صادرهم و الوارد
مولدهم و الوالد (1).
یعنی: فرزندم را، از چشم حسودان نشسته و ایستاده، آینده و رونده، مسلمان و منکر، بزرگ و کوچک، و زاده و پدر، در پناه خداوند یکتا قرار میدهم (2).
ضمنا از اینکه حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام دست فرزند خود، عباس، را
میبوسید، میزان کثرت عطوفت آن حضرت به وی معلوم میگردد (چنانکه، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نیز دست حضرت فاطمهی زهرا علیهاالسلام را میبوسید و وی را در جای خود مینشاند(.
بعضی نقل کردهاند که وجه تسمیهی آن حضرت به ابوالفضل از آن روی بود، که آن جناب فرزندی به نام فضل داشته است (3).
1) به نقل از المنمق فی أخبار قریش: صفحهی 437.
2) ر. ک، زندگانی حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام: صفحهی 29.
3) خصایص العباسیة: صفحهی 120.