جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ابلاغ پیام امام حسین توسط عباس به دشمن

زمان مطالعه: 2 دقیقه

عمر سعد بعدازظهر نهم محرم سال 61، خطاب به سپاه خود گفت:

یا خیل الله ارکبی و بالجنة ابشری؛

ای سپاه خدا سوار گردید، بهشت به شما بشارت باد.

دشمنان محاصره‏ی خود را تنگ‏تر کردند، و به طرف خیمه‏های حسین علیه‏السلام و یارانش نزدیک‏تر شدند.

حضرت زینب علیهاالسلام صداهای سپاه دشمن و شیهه اسب‏های آنها را شنید، سراسیمه به محضر برادرش حسین علیه‏السلام رفت، و عرض کرد: «دشمن به سوی ما می‏آید و به ما نزدیک شده است.»

امام حسین علیه‏السلام به برادرش حضرت عباس علیه‏السلام فرمود:

ارکب بنفسی انت حتی تلقاهم…؛

جانم به قربانت ای عباس، از طرف من به سوی قوم برو، و از آنها بپرس برای چه آمده‏اند و قصدشان چیست؟ (1).

عباس علیه‏السلام با بیست نفر از جمله زهیر و حبیب بن مظاهر، سوار بر اسبها شدند و به سوی دشمنان رفتند، و جلو آنها را گرفتند، و گفتند: «برای چه به اینجا آمده‏اید؟»

دشمنان پاسخ دادند: «به فرمان امیر، ابن‏زیاد، یا باید شما تسلیم شوید و بیعت کنید وگرنه با شما می‏جنگیم، و برای جنگ آمده‏ایم.»

همراهان عباس علیه‏السلام آنها را نصیحت کردند، ولی نصایح عباس علیه‏السلام و یاران حسین علیه‏السلام در آن کوردلان مغرور، اثر نکرد. آنها بر گستاخی خود افزودند.

حضرت عباس علیه‏السلام به محضر امام حسین علیه‏السلام آمد و عرض کرد: دشمن قصد جنگ دارد، امام حسین علیه‏السلام به عباس علیه‏السلام فرمود: نزد دشمن برو و از آنها بخواه امشب را به ما مهلت دهند، تا امشب به نماز و دعا و استغفار بپردازیم،

فهو یعلم انی احب الصلاة له، و تلاوة کتابه، و کثرة الدعاء و الاستغفار؛

خداوند می‏داند که من نماز و تلاوت آیات قرآن، و دعای بسیار و استغفار را دوست دارم.

عباس علیه‏السلام به سوی دشمن شتافت، و پیام امام علیه‏السلام را با کمال قاطعیت به دشمنان ابلاغ فرمود.

عمر سعد از جواب امتناع ورزید، عمرو بن حجاج (یکی از سران

دشمن) گفت: «سبحان الله! اگر این قوم (حسین و یارانش) از کفار دیلم بودند، و از تو یک شب مهلت می‏خواستند، سزاوار بود، مهلت بدهی، تا چه رسد به اینکه آنها از آل‏محمد صلی الله علیه وآله هستند.» افراد دیگری نیز سخن گفتند، عمر سعد گفت: اگر می‏دانستم آنها صبح جنگ خواهند کرد، به آنها مهلت نمی‏دادم. سرانجام عمر سعد برای ابلاغ جواب، شخصی را به سوی حسین علیه‏السلام فرستاد، آن شخص خود را به جایی که صدایش به امام حسین علیه‏السلام می‏رسید رسانید، و فریاد زد: «تا فردا به شما مهلت می‏دهیم، اگر تسلیم شوید، شما را نزد امیر عبیدالله می‏فرستیم، وگرنه شما را رها نخواهیم کرد.» (2).

و به نقل دیگر، آن شخص همراه عباس علیه‏السلام نزد امام حسین علیه‏السلام آمد و پیام عمر سعد را به آن حضرت ابلاغ کرد. (3).

عباس علیه‏السلام نزد برادر آمد، آن شب تا صبح به نگهبانی و تدارک وسایل جنگی و آماده سازی یاران برای جنگ پرداخت، راز و نیاز و سجده‏های ملکوتی عباس علیه‏السلام در کنار امام حسین علیه‏السلام نیز بخش دیگری از بروز صفای باطن عباس علیه‏السلام بود که چشم‏ها را روشن می‏ساخت و به دل‏ها قوت می‏بخشید.


1) قبلا خاطرنشان که تعبیر امام حسین علیه‏السلام به «جانم به قربانت» در جای خود، بیانگر عظمت فوق العاده عباس علیه‏السلام است.

2) تاریخ طبری، ج 6، ص 237 – نفس المهموم، ص 113 – لهوف، ص 89.

3) ترجمه ارشاد مفید، ج 2، ص 92.