جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عبد صالح (1)

زمان مطالعه: 3 دقیقه

این جمله از زیارت نامه‏ی حضرت عباس علیه‏السلام از زبان امام صادق علیه‏السلام گرفته شده که فرمود: «سلام بر تو ای عبد صالح» (که قبلا ذکر شد(.

حضرت عباس علیه‏السلام هم عبد خدا بود و هم صالح و خالص بود، در عبودیت و بندگی او هیچگونه شائبه نبود، نه تنها در نماز و امور عبادی بلکه در همه‏ی امور بنده‏ی مطیع خدا بود. هرگز خطایی در زندگی او دیده نشد او حتی در دوران خردسالی «یک» گفت و در برابر سخن پدرش که فرمود: بگو «دو«، دو نگفت و علتش را چنین تبیین کرد: «با زبانی که یک گفته‏ام، شرم دارم که دو بگویم.» (و از حریم یکتایی خدا خارج شوم.)

حضرت علی علیه‏السلام وقتی که اوج عبودیت عباسش را دریافت، دو چشم عباسش را غرق در بوسه کرد. (1) آن چشمان نافذی که طلعت یکتایی خدا را در همه چیز می‏نگرد و حقیقت بین است و مظهر عشق به خدا است. به گفته‏ی شاعر:

نور دل حیدر است و شمع شهیدان‏

مظهر حق است نور روی اباالفضل‏

عبودیت و بندگی خالص خدا، اساس و سنگ زیرین بنای سایر ارزشها است. عظمت هر کسی بستگی به درجه‏ی عبودیت او در پیشگاه خدا دارد. خداوند وقتی که می‏خواهد اوج عظمت پیامبر صلی الله علیه و آله را که در مسأله‏ی معراج آشکار شد، بیان کند، عامل اصلی آن را بندگی محمد صلی الله علیه و آله معرفی کرده و در آغاز سوره‏ی اسراء می‏فرماید:

سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا انه هو السمیع البصیر؛

پاک و منزه است خدایی که بنده‏اش را در یک شب، از مسجدالحرام به مسجد اقصی که گرداگردش را پر برکت ساختیم، برد تا آیات خود را به او نشان دهیم. او شنوا و بینا است.

آری، شنوایی و بینایی مطلق خدا، بندگان صالح را به مقام بسیار بلند می‏رساند، به قول شاعر:

بندگی کن تا که سلطانت کنند

تن رها کنند تا همه جانت کنند

خوی حیوانی سزاوار تو نیست‏

ترک این خو کن، سلیمانت کنند

در آیه‏ی مذکور اشاره‏ای به این معنی شده که عبودیت و بندگی خالصانه‏ی پیامبر صلی الله علیه و آله – نه رسالت او – موجب معراج او که از شاخصه‏های عظیم رسالت او است گردید.

حضرت عباس علیه‏السلام در روز عاشورا برادرانش را جلوتر به میدان فرستاد تا به فیض عظمای شهادت نایل گردند و جهاد آنها را به حساب خدا بگذارد و از تحمل داغ آنها ثواب ببرد. به برادرش عبدالله فرمود:

تقدم یا اخی، حتی اراک قتیلا و احتسبک؛

برادرم پیش از من به میدان بشتاب تا تو را کشته بنگرم و داغ مصیبت تو را به حساب خدا نهاده و به پاداش آن برسم. (2).

روایت شده؛ قاسم بن اصبغ نباته گفت: مردی از طایفه بنی دارم را دیدم که رویش سیاه شده بود. به او گفتم: چهره‏ی تو سفید بود، چرا این گونه سیاه شده است؟ در پاسخ گفت: «من مردی را که در میان دو چشمانش (پیشانیش) اثر سجده آشکار بود کشتم.» گفتم: او چه کسی بود؟ گفت: «او عباس فرزند علی علیه‏السلام بود.» (3).

و در نقل دیگر آمده؛ این شخص سنگدل گفت: «از آن وقتی که این آقا (حضرت عباس علیه‏السلام) را کشته‏ام تاکنون، هر شب نزد من می‏آید و گریبان مرا می‏گیرد و کشان کشان مرا به پرتگاه دوزخ می‏برد و مرا در میان دوزخ می‏افکند. در عالم خواب فریاد و شیون می‏زنم، به طوری که همه‏ی افراد محل صدای شیون مرا می‏شنوند.» (4).

عبودیت، نهایت خضوع در برابر خدا و تسلیم در برابر نماینده‏ی خدا، پیامبر و امام معصوم علیه‏السلام است، عبودیت آن چنان انسان را به کمال می‏رساند که اگر کامل باشد عبد را خداگونه می‏کند و او را مظهر جلال و جمال خدا می‏نماید و گاهی از او کارهایی مانند تصرف در عالم تکوین و کرامت صادر می‏شود که کار خدایی است (چنانکه از حضرت عباس علیه‏السلام به طور مکرر صادر شده است) به فرموده‏ی امام صادق علیه‏السلام:

العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة؛

عبودیت گوهری است که به حقیقت و عمق آن ربوبیت است. (5).

یعنی انسان را به قدری به خدا نزدیک می‏کند که مظهر صفات خدا می‏شود، مثلا آهن را در کوره می‏گذارند، گداخته و به صورت آتش در می‏آید، آن آهن در عین آنکه آهن است آن چنان به آتش نزدیک شده که خود آتش گونه شده است.


1) مستدرک الوسایل، ج 2، ص 635.

2) مقاتل الطالبیین، ص 32 و 33.

3) نسبت قتل به مردی از طایفه بنی دارم، از این رو است که او عمود آهنین بر سر مقدس حضرت عباس علیه‏السلام زد.

4) بحار، ج 45، ص 306.

5) مصباح الشریعه، باب 100.