جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

یا ابوالفضل تو را به جان حسین دست‏های کوچک علی اصغر را به سر امیر علی بکش‏

زمان مطالعه: 3 دقیقه

من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم و همه عمر افتخارم این بوده که نوکر اهل‏بیت علیهم‏السلام هستم و نسل به نسل حدود چهل سال است که خانواده ما مراسم عزاداری و جشن اهل‏بیت را برقرار می‏کنیم. از این رو معجزات و کرامات به چشم خود دیده‏ام چه آنها که برای خودمان اتفاق افتاده است یا آنهایی که برای دیگران اتفاق افتاده.

در ایام محرم روضه داریم و علم حضرت ابوالفضل العباس (علیه‏السلام) و گهواره حضرت علی اصغر و شبه علی اکبر (علیهماالسلام) هم در مراسم ما هست که مردم با توسل به اینها حدود 50 سال است که مراد می‏گیرند. مردم شهر در تمام فصول سال برای حاجت به علم حضرت عباس (علیه‏السلام) پارچه می‏بندند و مراد می‏گیرند. اما امسال برای خانواده ما اتفاقی افتاد که نذر کردیم که اگر ابوالفضل (علیه‏السلام) مراد ما را بدهد این کرامت را برای کتاب چهره درخشان قمر بنی‏هاشم (علیه‏السلام) بنویسم.

در روز 7 / 1 / 83 آقای سید پندار توفیقی (برادر بنده) به همراه همسر و فرزند 5 ماهه‏اش و مادر زن و خواهر زنش بعد از تعطیلات نوروزی عازم تهران شدند. اما ساعت 30 / 11 ظهر خبر تصادف آنها که در 40 کیلومتری سمیرم اتفاق افتاده بود به خانواده ما رسید. از این رو خانواده با ناراحتی دست به دعا برداشته و شروع به استغاثه و دعا کردیم. تمام فامیل هم به همراه خانواده ما دست به دعا برداشتند و با صدای بلند «یا ابوالفضل، یا عباس» می‏گفتند. تعدادی از اعضای خانواده به کمک آنها رفتند و آنها را به بیمارستان الزهرا رساندند. حال خانم و بچه‏

اش از همه بدتر بود چون تصادف خیلی شدید بود و (یا ابوالفضل) گفتن برادرم و بقیه سرنشینان آنها را از یک مرگ حتمی نجات داد. سید امیر علی کوچولو ما 9 روز در بیهوشی بود.

دکترها او را جواب کردند چون ضربه مغزی شده بود از طرف دیگر خانواده‏ام دست از دامان ابوالفضل برنداشتند شبه علی اصغر (علیه‏السلام) را به مسجد بیت العباس به همراه کارت بیمه بچه برادرم و عکس او بردیم و گرو گذاشتیم. 7 گوسفند قربانی کردیم تمام این مدت مادرم علم حضرت عباس (علیه‏السلام) و گهواره حضرت علی اصغر (علیه‏السلام) را زمین نگذاشت هر روز با پای برهنه به بیت العباس (علیه‏السلام) می‏رفتند و دعا می‏کردند. ابوالفضل را به جان امام حسین و به جان طفل 6 ماهه امام حسین (علیه‏السلام) قسم می‏دادیم. که دست‏های کوچک علی اصغر را به سر کوچک امیر علی بکشد از طرف دیگر برای برادرم و زنش مرتب توسل به ابوالفضل داشتند. علی اصغر را واسطه می‏کردند برای نجات کودک 5 ماهه‏شان تا اینکه زن برادرم شب خواب می‏بیند که گهواره علی اصغر (علیه‏السلام) پیش تخت فرزند بیمارش در بیمارستان است و برای فرزندش دعا می‏کند و گریه می‏کند و علی اصغر (علیه‏السلام) با چشمانی قشنگ و درشت به او نگاه می‏کند.

وقتی از خواب بیدار شد گفت: بچه‏ام شفا گرفته. همان روز از بیمارستان به آنها تلفن زدند که حال بچه رو به بهبود است همه خانواده دعا می‏کردند و می‏گفتند: ای ابوالفضل تو دکتر امیر علی باش معجزه کن که دکترهای بیمارستان الزهرا متعجب شوند. نذر کردیم که انشا الله امیر علی به همراه خانواده‏اش به پابوس آقا ابوالفضل (علیه‏السلام) بروند ما در همه دعاهایمان ابوالفضل (علیه‏

السلام) را به جان علی اصغر طفل 6 ماهه برای نجات امیر علی قسم می‏دادیم که به لطف خداوند دعاها مستجاب شد و امیر علی به هوش آمد. و بعد از 24 ساعت مرخص شدند و او را به پابوس امام رضا (علیه‏السلام) بردند چون خانواده پدر بزرگش از طرف مادر ساکن مشهد مقدس هستند.

ما قبل از این که برای امیر عباس شناسنامه بگیریم ابتدا او را در بیت العباس گچساران بیمه کردیم و افتخار نوکری آقا ابوالفضل العباس (علیه‏السلام) را دارد و همه شهر گچساران می‏گویند امیر علی آزاد کرده آقا ابوالفضل (علیه‏السلام) است. ناگفته نماند تمامی سرنشینان دیگر هم به لطف حضرت ابوالفضل (علیه‏السلام) از مرگ نجات پیدا کردند.

سید محمد تقی توفیقی. گچساران.